جنگجوی دعا

پیام هایی به مارکوس تادو تکسیرا در جاکاری، برزیل

۱۹۹۹ فوریهٔ ۱۲, جمعه

چاپل ظهورات

جشن تولد مارکوس تادئو

(مارکوس): (مریم مقدس با پوشیده شدن طلا آمد و در کمر یک کمربند آبی داشت. او همراه فرشته نگهبان من کنارش بود، که لباس سفیدی می‌پوشید، با سینه طلایی بلند، و در کمر یک کمربند طلایی داشت. او گفت:)

(مریم مقدس) "تسبیح به خداوند عیسی مسیح!

(مارکوس) "- تسبیحش برای همیشه!" (آنگاه مریم مقدس دست‌های خود را باز کرد، و از کف‌دست‌هایش دو کره نور ظاهر شد، یک در هر دست، یکی سفید و دیگری قرمز. او به من پرسید:)

(مریم مقدس)"- کدامی می‌خواهی؟".

(مارکوس): (به او پرسیدم: "- این رنگ‌ها چیست؟" پاسخ داد:)

(مریم مقدس)"- کره سفید پُر بودن روح القدس و قداست است. قرمز قربانی و اتحاد با قلب مقدس عیسی، با معانای عیسی است. کدامی می‌خواهی؟".

(مارکوس) "- من هر دو را می‌خواهم. از هر دو آرزو دارم."

(مریم مقدس)"- خوب انتخاب کردی. پُر بودن روح القدس خواهی داشت، و با معانای پسرم کامل اتحاد خواهی داشت".

(مارکوس): (این کره‌ها از دست‌های مریم مقدس به سوی من آمدند. سپس خواستار شد که دست‌های خود را باز کنم، باز کردم. آنها در هر کف‌دست من شناور بودند. نمی�دیدم چه کاری با آنها بکنم. از درون این کره‌ها نور بسیار شدت‌دار بیرون آمده بود که به من فهم داد آنچه هر یک از آن‌ها معنای دارد، اما اجازه ندارم درباره‌ی آن سخن گویم. سپس مریم مقدس گفت;)

(مریم مقدس)"- آنها را در دل خود نگهدار!".

(مارکوس): (نمی‌دانستم چگونه بکنم. او گفت:)

(مریم مقدس)"- پس، در دل تو!"

(مارکوس): (گفتن این کلمات، دست‌های خود را به سوی سینه برد. سپس کره‌ها را بر روی سینه‌ام فشرد و آنها با نور منفجر شدند. غیرممکن است بگویم چه اتفاقی افتاد. سپس مریم مقدس ادامه داد:)

(مریم مقدس)"- می‌دانم که تو قبلا قداس گرفته‌ای، اما خدا مرا به قداس آسمانی فرستاده است تا اکنون آن را بهت بدهد!

(مارکوس): "- نمی�دیدم که آیا شایسته‌ام یا نه.

(ماڈام مریم)"- بیایید، با من دعا کنید".

(مارکوس): (سپس ماډام مریم خودش دعا شروع کرد که من دنبال و همراه شدم. او "برق غلام خدا, تو را می‌برد... برق غلام خدا. برق غلام خدا, که گناهان دنیا را بردارده، به من رحمت بکند". "ای خداوند، من ارزش نداریم تا در خانه‌ام وارد شوید، ولی یک کلمه بگو و از فضل تو نجات یابم. ای خداوند، من ارزش نداریم. ای خداورد، من ارزش نداریم." "ای خدا من باور دارم، پرستش می‌کنم".

ماڈام مریم دستهایش را باز کرد. دل پاکیزہ‌اش در سینه ظاهر شد. یک شکاف نور از دل او بگشت و از آن نور یک نازک غذا سفید در هوا شناور بود، و در غذا آثار خون دیده می‌شد. در مرکز غدا صلیبی بود، و روی دو طرفش حروف الف و اومگا نوشته شده بودند. زیر این، سمت راست صلیبی حرف M ماڈام مریم بود، و از سوی دیگر JHS (عیسای مقدس غذا) و MIS (مریم پاکیزہ). همین چیزی را به من توضیح داد، و او نازک غدا روشن را گرفت: )

(ماڈام مریم)"- بدن مسیح!".

(مارکوس): (غذا آمد و بر زبانم فرود آمد. نمی喪د که چه احساس کردم و این اتحاد در من چه اثرات داشت. پس از چند لحظه، ماڈام مریم مرا دعوت کرد تا با تسبیح "ما را پرستش می‌کنیم" و "برق غلام خدا" بگویم.

سپس، بسیار خوشحال، دست خود را به سوی او کشیدم و او منرا تبریک گفت. گفتم: )

"متشکرم، عزیزترین مریم مقدسه، این یک تولد زیباست," پرسید مرا: )

(ماڈام مریم)"- شاد هستی؟".

(مارکوس) "- بسیار خوشحالم. می‌خواهم تا تمام عمر من، در همه تولدهای‌ام بیایید!".

(ماڈام مریم)"- یا در یادبود ظهورها، یا در تولدت، اینجا خواهم بود".

(مارکوس) "- تا موهای من سفید شود؟"

(ماڈام مریم)"-تا سفید شوند!"

(مارکوس) "- بسیار ترس دارم که در زندگی‌ام ایمان خود را از دست بدهم، یا هر ساعت به یک فتنه بیفتد.

(مادربزرگ)"- اگر همه آنچه به تو گفته‌ام را انجام دهی، با لطف من نیز کمکت خواهم کرد و در ساعتی که مرگت است، برایت می‌آیم".

(مارکوس) "- آیا حقیقتاً برایم خواهید آمد؟"

(مادربزرگ)"- به من وفادار باش و من آن کسی هستم که برایت می‌آیم!".

(مارکوس) (پس از این، مادربزرگ خواسته بود پیامی را به کسانی که حاضر بودند بدهد:)

(مادربزرگ)"- فرزندان عزیزم، متشکرم از همه شما که برای جشن گرفتن لطف زندگی این پسر کوچک و محبوب من آمده‌اید.

از دعاهای شمای برای نیت این پسر کوچولو من تشکر می‌کنم، کسی که قلب من به او علاقه خاصی دارد. دعاهایشان که برایش انجام داده‌اید، هم من را شاد کرده‌اند.

فرزندان عزیزم، از شمای خواسته‌ام تا با وی و من متحد باشید، مانند یک خانواده بزرگ، به طوری‌که بتوانیم تاریکی و شر این جهان را بیرون کنیم و در آن آتش شعله‌ی عشق من روشن شود.

فرزندانم، آنان را به قلب خود کشیده‌ام، و از طریق این ابزار فقیر من، راهی برای آسمان باز کرده‌ام. آنها را از بسیاری خطرها و دام‌ها نجات داده‌ام. چشم‌هایشان را گشوده‌ام. آنهارا از گناه‌ها و فشارهای شیطانی آزاد ساخته‌ام. و با پیام‌هایی که از طریق این پسر کوچولو من داده شده، توانسته‌ام همه شر زندگی‌شان را بیرون کنم و آنها را به یک زندگی نو از خدا پر کند.

از طریق این ابزار کوچک من، غلبه‌ی قلب بی‌داغ‌ام در بعضی شما اتفاق افتاده‌است.

فرزندانم، بسیاری از بندگان را دارم و می‌توانستم دیگری را انتخاب کنم، اما دل من خواست اینکش باشد، زیرا با آن بهتر دیده شده‌ام، و بیشتر همه، عمل مادرانه‌ی من ظاهر خواهد شد.

اگر او پاسخ بله نداده بود به دعوت من، به فراخوان من، بسیاری از فرزندانم در تاریکی بودند.

آنها را به قلب خود می‌پذیرم. همه شما با من و شمای که به شما اینقدر عشق تقدیم کرده‌ام، اکنون درخواست بیشتر دعا و قربانی از شمای در این زمان مقدس پاییز دارم که نزدیک است.

دوشنبه جشن چهره مقدس پسر من عیسی مسیح است. دعاهای خود را تقدیم کنید و محبت نشان دهید، زیرا دل پسرم در روزهای کارناوال بسیار آزارده خواهد شد. به هم جمع شوید تا تسبیح بخوانید، هر لحظه‌ای که می‌توانید، چون در هر لحظه از روز و شب گناهکار خواهید بود و در لاما ناپاکیت غرق خواهید شد.

هر یکتان را دعوت می‌کنم تا با من در این لحظات نهایی تصمیم‌گیرنده برای رویدادهای بزرگ پیش‌بینی شده توسط دل من از لوردز و فاتیما، همراه باشیم.

ای فرزندان کوچک، بسیار شما را دوست دارم. و دل من نمی�یست که شمات بازگشت! بنابراین هر روز در غروب آفتاب به این پسر کوچکی‌ام ظاهر می‌شوم تا آنها را دوباره به دل من فراخواندم، تا آنان را به دل من جذب کنم!

هر کس که به آن فرزند فقیر خود گوش دهد، به من گوش می‌دهد. و هرکس که از این پسر کوچکی‌ام بی‌خود شود، من را نیز بی‌خود خواهد کرد.

من آنرا فرمان‌های محبت دل پاکم! ساختم.

من آنرا سرپرست صلح و رحمت من! ساخته‌ام، و او باید تا آخرین لحظه از توانایی زندگی‌اش این محبتم را که هیچگاه پایان نمی‌یابد به کل جهان اعلام کند!

اگر دل من محبت آسمان است، من از این پسرم یک راز از این محبت ساخته‌ام! کسی که گوشش می‌دهد به آن دسترسی به دروازه دارد! و کسانی که آنرا رد کنند هرگز نمی�یند چگونه دروازه را باز کنیم. دل پاکم چنین ترتیب داده، مطابق با طرح‌های خدا.

چراکه برای چه به یک موجود فانی مثل این پسر کوچکی‌ام چنین رحمتی بخشید؟ چون در بیش از حد دل پاکم، محبت کردم آن چیزی که نیست که این پسر من است. و او، زیرا هیچ چیز نبود، چیزی نداشت. جز اینکه فقط من را دوست داشت... بنابراین یک محبت دیگری را تکمیل کرد. و این محبت باید همه مردان را جذب کند تا محبتم از پروردگارم را بفهمند.

و همین است که، فرزندان عزیز، در این لحظه شما را برکت می‌دهم و آنچه آورده‌اید را نیز برکت می‌دهم. هر جا که این اشیاء بروید، رحمت خدا هم خواهد آمد.

من در نام پدر، پسر و روح‌القدس شما را برکت می‌دهم".

(مارکوس) (مریم مقدس به من گفت که قصد دارد اشیاء مذهبی را بوسه بزند. او گفت: )

(مریم مقدس)"- اول باید آنها را آماده کنم. با من بیایید و برکتشان می‌دهم".

(مارکوس) (سپس احساس کردم یک نیرو که باعث شد دوباره به زانو در آیم، همراه مریم مقدس. در نقطه‌ای ایستادم؛ مریم مقدس برکت داد; )

(مریم مقدس)"- من آنها را در نام پدر. پسر. و روح‌القدس برکت می‌دهم."

(مارکوس) (سپس او مرا با خود به بیرون تا دروازه برد؛ زانو زدیم، او علامت صلیب کرد:)

(مریم مقدس)"- من شما را در نام پدر. پسر. و روح‌القدس برکت می‌دهم.

(مارکوس): (او پیش از من آمد و او را دنبال کردم، همان‌جا که قبلاً بودیم. سپس به او گفتم:

"- متشکر هستم برای این اطلاعات، اما چون اجازه می‌دهید، خواستار آن هستم که همه کسانی که در این کاپل هستند، کمک ویژه‌ای دریافت کنند تا به آسمان بروند، و تمام کسانی که هر روز سالی برای دعا بیایند، لطف خاصی از دل شما دریافت نمایند. او گفت: )

(مریم مقدس)"- پذیرفته شد!"

(مارکوس): (او علامت صلیب کرد و این برکت را داد. پس از آن، با گفتن تشکر کرده‌ام به او گفت:

"- بسیار متشکر هستم". سپس مریم مقدس به من گفت: )

(مریم مقدس)"- این همه چیز است که از من می‌خواهی؟ من بیشتر نیز برای تو دارم!"

(مارکوس) "- خواستار آن هستم که خانوم هم علامتی برای تمام افراد بدهد تا باور کنند".

(مریم مقدس)"- یک علامت خواهم داد. ادامه دهید در دعا، و فرزندان من نیز باید ادامه دهند به دعا و درخواست علامت بزرگی، که خدا پاسخ خواهد داد آنها را، و علامتی بزرگی برای آنان فرستاده خواهد شد، تا همه باور کنند. هم این‌چنین دعا کنید!"

(مارکوس) "- بسیار متشکر هستم خانوم" فهمیدم که قصد بوسیدن اشیاء مذهبی تمام افراد را دارد. فهمیدم باید به کسانی که حاضر هستند بگویم چه اتفاق خواهد افتاد. گفتم:

"- مریم مقدس می‌خواهد از اشیا религиозیتان بوسه بگیرد. آن‌ها را در دست من قرار دهید و او یک بوسهٔ لبش بر روی این اشیا چاپ خواهد کرد. مادر مقدس گفته است:

(مادر مقدس)" - تعداد زیادی شیء هست. یکی‌یکی آنها را بوسه می‌کنم".

(مارکوس): (فرشته نگهدار من در کنار بود، بدون هیچ‌گونه سخنرانی، با دست‌هایش روی خود و چشم‌ها بسته، مانند یک دعا که درخواست می‌کند. او در یک دعا بسیار شدت‌دار و عمیق بود. برخی از اشیا را به جلو منتقل کردند. مادر مقدس مرا خواسته تا از آنها برای سکوت بپرسم.

دست من را کشیدم، جویای شیء‌ای بودم، اما هیچ‌کس آن را در دست من قرار نداد یا انگشت‌هایم را بسته نبود؛ فقط دیدیم که چیزی را به مادر مقدس بلند می‌کنم و او نزدیک شده و بوسه می‌زند. همینطور با همه اشیا بود. مادر مقدس دوباره گفت: )

(مادر مقدس)"- لازم نیست صدا بزنید تا شیء‌هایتان را به من بدهید".

(مارکوس): (پس از بوسیدن همه، یکی‌یکی، مادر مقدس مرا دعوت کرد که ترانهٔ «کیریه ایلیسون. کریستِ ایلیسون.» را بخواند و هنوز یک پدرناومس به نیت حاضرین دعا کرد. مادر مقدس هم به همه گفت:)

(مادر مقدس)"- از طریق بوسهٔ که بر این اشیا دادم، پسر من عیسی و من بسیاری از نعمت‌ها و معجزات را انجام خواهیم داد. با تماس با بیماران برخی بهبود یابند. با قرار دادن نزدیک گناهکاران در تبدیل آنها کمک می‌کنند. و با استفادهٔ فرزندانش توسط آن‌ها شیطان را دور کرده و برکت من را به هر جایی که بروید همراه خود دارند.

این اشیا، اگر با احترام و تعظیم رفتار شود، از این پس ابزار بسیاری از نعمت‌های خدا خواهند بود. بوسهٔ که برای شیء فرزندانم می‌دهم، بزرگ‌ترین شواهدی است بر عشق قلبِ پاک من تا وقتی به آن‌ها نگاه کنید، مرا یاد بگیرید هنگامی‌که دیگر با شما نیستم. بوسه‌ای را که این شب بهتان دادم، زمانی‌که دیگر ظاهر نمی‌توانم، و همانطور که مرا یاد می‌کنید، پیام‌هایم را نیز یاد بگیرید و آنها را عملی سازید.

این نعمت را برای شفاعتی و درخواست‌های پیاپی این پسر عزیزم دادم، بر او امروز همه برکت قلب مادر من در بیست‌وسومین سالگرد تولدش می‌بارد.

به تمامی شما صلح مرا می‌گذارم. و به اشیایی که بوسه ندادم، بعداً زمانی را گویم که این اتفاق دوباره خواهد بود.

من با تو هستم، و جایی که یکی از این اشیا باشد، عشق من عشق و برکت من نیز آنجا خواهند بود.(توقف) در صلح بمانید".

منابع:

➥ MensageiraDaPaz.org

➥ www.AvisosDoCeu.com.br

متن این وب‌سایت به طور خودکار ترجمه شده است. از هرگونه خطا پوزش می‌طلبیم و لطفاً به ترجمه انگلیسی مراجعه کنید