صبح آن روز، عیسی این پیام را برای من فرستاد:
ادسون: "سبحان ربمان عیسی مسیح! همیشه ستوده شود!"
من روحانی میخواهم که همواره من را آرام کنند و در کوچک بودنشان و سادهبودنشان راهی به سوی کمال جستجو کنند. بیدار باشید که کمالی که من تعریف کردهام باید درون دلهای شما زندگی یابد. اگر قلبهایشان را برای من باز کنید، آنها را به من تقدیم میکنید، پس من آنچه خواستم انجام دهم.
پسرم، تو باید چیزی که ازت گفتم بنویسی، زیرا همهچیزی که تونویس مهم است برای خیر بسیاری روحان. بسیار زیادی هستند که خواهش دارند راه من را دنبال کنند، اما حالا در این لحظه فهمیدن دعوت من نمی�برند. و چون فهمیده نیستند و هنوز به دنیا وابستهاند، خودشان را غلبه میدهند توسط آزمونها. مانند برگهای گل لالهای هستید که توی دیدن دارین. آنهایی که در آزمونها ضعیف هستند زودتر سقوط کرده و سقوط میکنند، و آنهایی که قویند هنوز بر روی راهی که من رسم کردم ثابت باقیماندهاند. همیشه از کمک من درخواست کنید.
من، پروردگار روحان شما، خواهش دارم بهتون بخششی را میخواهم داد. با نور و بخششی از روحالقدس مقدس، خواستار آن هستم که توی آتش عشق روشن شوید تا همهتان تصویر واقعی من باشین. برای روحالقدس دعا کنید. در ایمان درخواست کنید از روحالقدس و او بر شما خواهد آمد. اگر نزد روحالقدس نزدیک نشوید، راهی را که به سوی قدسیه میرود سخت پیدا خواهید کرد.
با واسطهی روح القدس تبدیل خواهید شد و زندگی جدیدی خواهد بود. تنها با واسطهی روح القدس من قادر هستم آنچه از شما آرزو دارم را تحقق بخشد. از هر یکتان میخواهم: عشق کور، عشق قوی، عشق حقیقی و وفادارانه. وفاداری! چقدر که دوست داریم وفاداری. به روح قدس برای نعمت وفاداری نسبت به من درخواست کنید، زیرا اگر در اعمال شما وفاداری وجود نداشته باشد، همهی چیز از دست میرود. نمی喫توانید بگویید خودتان هستیم اگر آنچه را که به شمای گفتهام با وفاداری زندگی نکنید. چقدر بارها، چه تعداد نعمتها و هدایا بر اثر عدم وفاداریتان به من ضایع شدهاست. یک اقیانوس از نعمتها برای شما آماده کردهام، اما بسیاریی فرصتهای دریافت آنها را بابت این که در راه خود و هدف تبدیل شدنتان غیروفادار هستید، هدر میدهید. اگر درخواست کنید روح قدس کمک کند، آنگاه قادر خواهید بود روی راه کاملیت و قدسیت قدم گذاشت، آنچه را که از شمای خواستهام زندگی نکنید. مانند مادرم به شما گفته: خودتنان را دوست داشته باشید، در عشق عمیقاً زنده باشید، زیرا عشق پایهی قدسیت است. عشق همهی چیزها را تبدیل میکند، عشق همهی چیزها را تغییر میدهد، عشق همهی چیزها را تجدید میکند، عشق همهی چیزها را درمان میکند و شکل میدهد. شاهدان عشق باشید با آنکه به مردم برساند تا آنها نیز تحول یابند، تجدید شوند، شکل گیرند و درمان یابند. مأموریت شما در این دنیا همان عشق است. باید با عشق زندگی کنید، کار خودتان را با عشق انجام دهید، در یک اتحاد کامل از عشق با برادرانتان باشید، زیرا بدین طریق همهی چیزها تبدیل میشوند.
بچههایم، در عشق زندگی کنید، فقط در عشق زندگی کنید، تنها برای عشق و با عشق بزیستید. این راز قدسیت است. وقتی که میعشقید، روح آرامش پیدا کرده و خوشی کامل دارد. هنگامیکه عاشق شود، روح خداوند خود را یافته و به صورت نزدیک متحد با او زنده میشود. زمانیکه عاشق باشد، روح در زمین تجربه بینظیر جنت را زندگی میکند، آنجایی که باید در زندگانی آینده نیز بزیستد. عشق است که روح نیرو و نور خدا برای شرایط سختترینها پیدا کردهاست، زیرا وقتی کسی عاشق شود و عشق زنده کند، هیچ مانعی یا مشکل بزرگی نیست که نابود نشود، چون با عشق همه چیز ممکن است و همه چیز فراتر میرود. رحمت من بسیار بزرگ است. از روحهای انسان علاقهمندم و میخواهم آنها را قدسگوار کنم. چقدر خوشحالم وقتی روبرو هستم با روحهایی که خواستار دنبال کردن راه کاملیت هستند، در حالیکه نقصانهای بیشمار دارند. این روحها باید بداندند که من خودم متوجه اصلاح و تکمیلشان هستم. آنها نگران نباشند و از نقصانهای بیشمارشون یا سقوطهایشون ناامید نشوند، زیرا من همان کسیام که همه چیز را میتوانم انجام داد وقتی که آنان نمی�برن. دوست دارم به آنها راه کاملیت و قدسیت را آموزم. اگر همیشه روحهایی پیدا کنم که دلشان برای من باز باشد، آنگاه میتوانستم پادشاهی بزرگ عشق خودرا در جهان تحقق ببخشم. اما بهدلیل نقصانهایشون و عدم اعتمادشان به عشقام، بسیاری از دامهای دشمنم گرفتار شدهاند و دور از من رفتهاند. کم هستند که با نور نعمت وفادار بمانند، و دیگرانی نیز با دشواری بسیار میتوانند یک قدم جلو بروند. این زمان است که درخواستی برای اعتماد کوربهدست در دل رحمتام دارم، تا نعمتی از رحمتام روی همه جهان و تمام روحها ریخته شود. فرزندم، تو هم تجربه عجایب عشق رحمانهٔ من را داشتهای. باید روحهای مردگان زنده کنید، آنها را به اعتماد بر من وادار کنید. کمکشان بکنید و با تمامیشان مهربانی نمایید. وقتی که آنان را زنده میکنی و آرامشدهی، برای من خوشحالی بسیار است و دلام شاد میشود.
دل شادی دارد. تصویر عشقم باش برای همه بچههایم. تو را فراخواندم تا عشق و رحمتم را به دنیا نشان دهیم، خصوصاً جوانان. تو بدانی که چقدر دشواری است که جوان در زمان حال با آن مواجه هستند. کمکشان کنید، کمکشان کنید، کمکشان کنید!
ای خداوند، بسیاری از بارها نمی�برم چه و چگونه باید بکنم؟
من هستم که تو را در همه چیز هدایت میکنم، کار خودرا انجام میدهم. فقط یک بله سخاوتمندانهات و میلت خواستار دارم. ایمان و اعتماد به کلماتم داشته باشید. آیا من نگاهده بودم که در خوابات گفتهبودم؟
حقیقتاً از کلامهای تو را که در خوابی گفتی، فقط چندتا یاد دارم! (*)
بله، اما من دوباره آنرا بهخاطر میآورم.
گاهیاوقات فکر میکنم که همه چیزهایی که رخ میدهد، توهین است. دشوار برای من هست تا بسیاری از آنچهها را بفهمیم!
از تمام آنچه تاکنون نوشتهای و در زندگی خود گذراندهای، آیا فکر میکنی همهی آنها تاثر بودهاند؟...من مدت زیادی تو رو برای این مأموریت آماده کرده بودم. قبل از تولدت، تو همیشه درباره خودش میفکردی و من هم تمام آنچه باید کردی و در نام من انجام بدهی را آماده کرده بودم.
خداوند مرا یاری کن تا ارادتم را بکنم!
ایمان، ایمان، ایمان. هنوز حتی نصف آنچه میخواهم تو در دنیا انجام بدی نمی�دی!
چیست خداوند؟
هر چیزشان زمان خودش را دارد. اما یک چیزی که باید الان بدانی: وقتی همهی کارها تکمیل شود، تو در کنار من به سمت راستی قرار میگیری چون مادرم تو رو اینجا گذاشته و جایگاهت تعیین کرده است، زیرا این ارادتم است. تو برای کلیسای من، بسیاری از روحها و یک نور که تا ابدیت روشن خواهد بود و در دل جوانان تابانیده خواهد شد، بسیار کمک خواهی کرد! من برای تو جایی زیبا و عجیب در کنارم در آسمان آماده کردهام!
بله خداوند. تشکر میکنم اما فکر میکنم که ناارزشی هستم!
من فقط میخواهم تو مرا همهی کارها را انجام بدهی و به من گوش دهی. اما بگوید: تو بسیار رنج خواهی برد، زیرا در دنیا بسیاری از بیعدالتیها وجود دارد که باید مثل علفهای هرز بریده شوند و درون آتش انداخته شوند. آنچه میگویم همیشه این است: خشنودی، صبر، اطاعت و عشق. برای همهی جوانان یک نمونه و الگویی باش، زیرا آنها احساس حضور من را نیاز دارند و افرادی که شاهدت از عشقتارشان هستند. امروز تو رو به گونهای خاص مبارک میکنم. تو در دلام هستی و برای پدر تو دعا میکنم تا خداوند ترینیتی در قلبت باشد، حالا و تا ابدیت: با نام پدر، پسر و روحالقدس. آمین!
(*) رؤیایم که قسم خوردم به خدای خود دست راستم را بر کتاب مقدس گذاشته بودم و دور من ۱۲ مرد بودند پوشیده از لباس سفید که سپس دستشان رو روی من نهادند.