من (مورین) یک شعله بزرگ میبینم که آن را قلب خدای پدر شناختهام. او میگوید: "من اکنون ابدی هستم. من کسی هستم که هر گلک در بهار را تشویق میکنم تا شکوفا شود. من کسی هستم که محصولات تابستان را تغذیه میکند. من کسی هستم که در پاییز برکت دهی و برگها را با جلال خود رنگآمیزی کرده و هر یک از آنها را هدایت میکنم به زمین هنگامی که سقوط میکنند. من کسی هستم که الگوی هر کریستالی برف در زمستان را شکل میدهم."
"من، پدرت ابدی، زندگی جدیدی را در زمان بارداری تشکیل میدهم، زندگی انسانی با روح و جان، زندگیای که برای اشتراک با من در بهشت برای همیشه تعیین شده است. تنها من قادر هستم زندگی را در رحم شکل دهیم. هنگامی که انسان خلق مرا نابود میکند، نشان میدهد که احترامی نسبت به خلق مرا ندارد و نیز احترامی نسبت به من ندارد. فساد اخلاقی میوه بد ناهمگونی با اراده الهیام است. این ناهمگونی بیماری، جنگ و فاجعهها را تولید میکند."
"پس دوباره به شما میگویم که احترام برای زندگی در دلهایتان بازگردانید تا صلح و آبادانی داشته باشید. این تنها راه حل است که جستجو میکنی، اوه انسان زمین! نمیتوانید دربارهٔ این موضوع مذاکره کنید، همانطور که نمی�باید درباره صلح مذاکره کنید. توسط دشمن روح شما فریب نخورید تا دیگر چیزی باور کنید."
"من پدرت ابدی هستم."