جنگجوی دعا

پیام‌هایی به کودکان تجدید، ایالات متحده آمریکا

۲۰۱۴ ژوئن ۸, یکشنبه

چپل آدوریشن

عیسی، خوب است که در این چپلی آرام‌بخش و زیبای آدوریشن با تو باشیم. من تو را ستایش می‌کنم و تسبیح می‌گویم، پروردگار. عید پاک پنتیکاست مبارک، عیسی. ( .... گفتگو شخصی با عیسی حذف شده.)

«فرزندم، امروز در مورد بسیاری از امور و افراد نگران هستی. همه این اندیشه‌ها را به من بسپار و فکر نکنی. بر من ایمان بیاور. بر من اعتماد کن، عیسی تو. من در زندگی محبوبان‌ت کار می‌کنم و در تمام شرایط.»

(یادداشت: از عیسی دربارهٔ دوستان و کسی که فوت کرده بود پرسیده شد ...) «بله، دخترم، این ارزیابی دقیق است و قبلاً نیز آن را داشته‌ای. وقتی خبر مرگ کسی می‌شنوی، اندیشه‌های‌ت درباره‌ی من آن‌ها را به آسمان برده تا از رنجشان در روزگار کنونی نجات یابند، درست است. من فرزندانش که یا بسیار رنجیده‌اند یا بیشتر از من دورتر شده‌بودند، نجات می‌دهم. من کودکانم را وقتی که روح‌شان آماده‌ی ترک زمین هستند بردارم؛ یعنی زمانی‌که کارهایی که به‌واسطه‌ی من برای انجام دادن داده بودند تمام کرده باشند یا اگر آن‌ها را طولانی‌تر در این دنیا بگذاریم، باعث افزایش قدسیت نخواهم شد بلکه از من دورتر خواهند رفت و زیل‌شان کمتر خواهد بود. من کودکانم را وقتی‌که بهترین زمان برای روحشان است بردارم. همه‌ی فرزندانش را دوست دارم و آنچه که به‌ترین‌ترین شکل برای آینده‌های آسمانی‌شان خوب است، انجام می‌دهم.» تشکر از تو، عیسی.....

(یادداشت: گفتگو درباره‌ی آرزو برای شناخت و همراهی با عیسی در زمانش...) «دخترم، پدرم همه‌ی دوران‌ها را پیش‌بینی کرده بود که هر کدام از فرزندانشان چه زمانی خلق خواهند شد. به‌هر کس هدیه‌ای خاص داده می‌شود تا آن را در یک دوره‌ی مشخص تاریخ برای پادشاهیش استفاده کند. تو باید اکنون اینجا باشی، زیرا زمانِ نیازت است. من فهمیده‌ام آنچه گفته‌ای، دخترم کوچکم، چون دوست داری عیسی و آرزو داری با من بر راه امائوس پیاده‌روی کنیم، به حکایات‌م گوش بدهیم، از من پرسیده‌ها را بپرسید و دست‌م در سفرت گرفته باشیم. ما دوستان هستیم، گوسفندم کوچک، و طبیعی است که دوستانی که یکدیگر را دوست دارند آرزو کنند با هم باشند؛ بنابراین تو برای نزدیک‌تر شدن به‌من می‌آیی تا آدوریشن کنیم و من نیز بتوانم از طریق‌ی این راه بسیار مهم نزدت باشم. چه خوشحالی که تو و شوهرت هر هفته وقتِ خاصی صرفِ مراقبت‌هایِ من کنید. اگرچه دوست داری، اما خیلی بی‌خودگرایی است که قبل‌تر از یکدیگر، مرا اول قرار دهید. من دوستان عزیزم را دوست دارم و عیسی تون به این هدیه‌ی بزرگ که زمان‌شان می‌بخشند، سپاس‌گزار هست.» تو حتی در حال نوشتنِ این متن مبارزه‌می‌کنی چون نمی‌توانی تصور کنی که یک هدیه‌ی بزرگی برای پروردگارت داده‌ای.

پروردگار، من می‌دانم که تو ما را تشویق می‌کنی و از ما سپاس‌گزار هستی مانند یک پدر خوب که برای رفتار نیک فرزندانش سپاس‌گزاری می‌کند، اگرچه باید چنین رفتار کنند. عشقت، شادیت، کوچک‌ترین چیزها به‌قدر کافی رازآلود هستند برای من. تو که آسمان‌ها را آفرید و زمین و هر انسان و مخلوقی، در کوچکترین چیزها لذت می‌بردید. الان فهمیده‌ام چرا از ما خواسته‌اند مانند کودکان خالص و شاد باشیم، زیرا اگر چنین بودیم یا امیدوارم وقتی چنین شدیم، مثل تو خواهیم بود. این اولین بار است که من این را فهمیدم، عیسی. چه زیبایی هستی و استاد مهربان و صبور! آه! هنگامی‌که یاد می‌گیریم مردم و رویدادها را با اعتماد و باز بودن کودکان کوچک دوست داشته باشیم، بیشتر مانند مسیح خواهیم شد. الان فکر می‌کنم که فقط شروع به فهمیدن کرده‌ام. نمی�دیدم چرا این مفهوم برای من طول کشیده‌است تا بفهمم. شاید چون طبیعی نیست یک خداوند همه‌دانا، همه‌گوهر و همیشه حاضر را با کودک مقایسه کرد که جهان‌ها و آسمان‌ها و زیرآسمان‌ها را از هیچ آفرید، اما الان به‌قدر کافی واضح است برای من. تو مقدس، خالص، شادمان، بی‌پروای در عشق جان‌های ما هستی، همواره مهربان، مهربان، بخشنده و پذیرا از ما حتی وقتی گناه کرده‌ایم. این پاکدلی قلب که می‌خواهی ما داشته باشیم، و آن را در تو می‌بینم و شنیدم. سپاس‌گزارم برای نعمت فهمیدن این، عیسی. همیشه استاد مهربان هستی. من تو را دوست دارم، پروردگارم و خدایم.

«خوش آمدید، گوسفندی کوچک‌ام. بسیار بارها بود که نزدیک دیدن این بودند. اما الان که بیشتر با طبیعتِ من آشنا شده‌اید، پیوندی را برقرار کرده‌اید. بسیاری از مفاهیم دیگر هست که می‌خواهم تو یاد بگیری، اما الان یک چارچوب جدید برای مشاهده چیزهایی از نظر آسمانی داری. همه خوب‌ها در طبیعت و مردم به سوی من اشاره دارند. می‌توانید ویژگی‌های مرا در چیزهای دیگری و افراد ببینید، و هنگامی‌که انسانها این کیفیت‌ها را بدست آورند باید قلبشان و ذهن‌شان بالا برود تا به‌سوی من، اما مردم امروزه بسیار مشغول هستند. خانواده‌ها با زمان و منابع خود بیش از حد تعهد دارند. این تغییر خواهد کرد وقتی که وقت بزرگ آزمون‌ها برای فرزندانشم می‌رسد. دیدگاه‌های آنها تقریباً فوراً تغییر خواهند کرد هنگامی‌که فهمیده باشند که کالاهای مادی را دنبال کرده‌اند و سخت کار کردند، مهم نیستند و نیاز نیستند. اولویت‌شان تقریباً فوراً تغییر خواهد کرد و از زمانی که صرف شده بود اندوهگین خواهند شد وقتی می‌توانستند آماده بودند.»

پروردگار، احساس می‌کنم باید بیشتر برای آمادگی کار کنیم، اما تلاش داریم آنچه خواسته‌اید انجام دهیم. «بله، دخترک‌ام، فهمیدم و هنوز همه چیز لازم بود تا تو را جلو ببرند. قلب‌های شما ابتدا شکل گرفته‌بود. الان آماده هستید و این بسیار مهم است. تمام بارهایشان به من بدهید و کمک می‌کنم.»

مرسی، عیسی. عیسی، برای خستگی‌ام متاسف هستم. در این مکان آرام با حضورت نشسته‌ام جایی که احساس امنیت، عشق و آرامش می‌کنم و شروع به خوابیدن می‌کنم. باید کاملاً بیدار و متمرکز بر تو باشیم، عیسی محبوب. من متاسف هستم. «دخترم، عیسی‌ات این را فهمیده‌است. می‌دانستم که تا ساعت‌های پاییز برای خرید کالاهای باقیمانده‌ای که ازت خواسته‌بودم بیدار بودی، زیرا با تو بودم. می‌دانیدم که نمی�اجا من را ناامید نکنی و هنوز چنین نکردی. همچنین می‌دانم چقدر سعی داری به‌سرعت آنچه را که ازت درخواست کرده‌ام انجام دهی به دلیل فوری بودن زمان‌ها. بیا، عیسی‌ات همه چیز را می‌داند. فهمیده‌است. در حضور عیسی‌ات آرامش یابید زیرا با من تمام کارها امن است. خوب است که صلحم برای تو آرامشی فراهم کند و هنوز بسیاری از کاری باید انجام شود. سعی داری تمامی آنچه را که ازت خواسته‌ام انجام دهی و تعادل درست بین کار کردن برای من و استراحت پیدا نکرده‌ای. به شما توصیه می‌کنم درخواست‌های مرا برآورده کنید، در شغل بسیار پرشتاب خود باقی بمانید، بیشتر وقف خانواده شوید و بیش‌تر آرامش یابید. از تو خیلی خواسته‌ام، گوسفند کوچک من. چیزی را که ممکن نیست، خواهان هستم اما با من امکان‌پذیر است. می‌بینی، فرزند کوچولو؟ وقتی شروع به سپردن همه چیز به من کردی و کار خودت رو انجام دهی این تعادل‌ای که آرزو دارید پیدا خواهد شد، دخترم. اتفاق خواهد افتاد. حالا همانطور که کاری سخت برای من انجام می‌دهی، این برای مرا خوشایند است. نتیجه کار نیست بلکه نیت و عشق با آنکه کار می‌کنی است. اگر کاملاً پذیرفتیدی، خودت را راحت کرده‌بودی. سختی کار کردن و سپس استراحت یافتن و از من و فرشتگان‌ات درخواست کمک کردن برای باقی مانده‌ها. هنوز یادمی‌گیری، دخترم. باید این درس مهمی رو بیاموزید زیرا در زمان بزرگ آزمون‌های آینده نیاز به این تعادل خواهد بود. خستگی‌ت الان اگر این درس را نبیاموختیدی فقط بدتر می‌شود چون انساناً غیرممکن است همه آنچه که ازتو خواسته‌ام بدون تکیه کامل بر من انجام دهی. فهمیده‌ای، دخترم؟» (جواب پیامبر و گفتگو کار حذف شده‌است)

«دخترم، تو خواهی یاد بگیری که به من اعتماد کنیم و این اتفاق زمانی رخ خواهد داد که شروع به عمل بر اساس آنچه می‌گویم کنی، بهترین خود را انجام دهی، سپس در زمان مناسب بیرون بیایید و ببینید که همه چیز خوب خواهد شد. وقتی دغدغه‌ها و بار سنگینی از کارهایشان را به من سپرده‌اید، خواهید دید چگونه خدایت کنترل را بر عهده می‌گیرد. این نیاز دارد بسیار اعتماد داشته باشیم، می‌دانم. هنگامی که چنین سطحی از اعتماد در من قرار دهید، حتی با وجود شرایط و ظاهر شدن چیزها، قدرت من آزاد خواهد شد. تو خواهی دید و همین چیزی است که باید یاد بگیری تا بتوانی به پیش بروی در برنامه‌ام. فرزندانم اغلب راه خروج از مشکلاتشان را نمی�دیده‌اند که دقیقاً همان‌طور که می‌گوم عمل کنند. سپس قادر هستم بسیاری تغییرات سریعتر رخ دهند به دلیل سطح اعتماد روح‌ها در من. راهنمایی‌هایم معمولاً مخالف آنچه جهان شما آموخته‌است، ظاهر می‌شود. این درست است زیرا روش‌هایمن نه مانند دنیا هستند. روش‌هام برای بیشتر مردم غیر منطقی به نظر می‌رسد و هنوز هم چون فرهنگ دنیاست بسیار دور از من هستید. تو در زمانی زندگی می‌کنی که افراد خیلی دور از من هستند، دخترم. کسانی که مرا دوست دارند و دنبالشان می‌کنند حتی از حقیقت کور شده‌اند. تو این را با مشاهدهٔ مردم که مرا دوست دارند و به من عبادت می‌کنند اما بی‌توجه به قانون من هستند، خاصاً وقتی که شبت مقدس را نگاه نمی�دیده یا نگه‌داری نکرده‌اند، دیده‌ای. آیا این یک دیدگاهی خوب است؟ بله. کسانی که از این فرمان سرپیچی می‌کنند قوانینم را شکستند و هنوز هم عمدیانه آن‌ها را نمی‌توانستن زیرا با بدنیتی انجام نداده‌اند. اما اگر حتی دوستانم و پیروانم فرامینشان را شکسته باشند یا کور به آن هستند، چه چیزی دربارهٔ وضعیت زمان‌های کنونی بیان میکنه؟ فرزندانم بیدار شوید و ببینید که من می‌خواهم یک قوم مقدس داشته باشیم که مرا دنبال کنند و فرمان‌هایشان زندگی کنند. وقتی کسانی که من نمی�دیده‌اند شاهدی از پیروانشان هستند که فرامینی را نادیده گرفته باشند، این برای آنان شهادت خوب نیست. مثل من مقدس باشید. مانند من عشق بکنید. مرا دنبال کنید تا شما را به پادشاهیشم رهبری کنم و با مثال‌تان بسیاری روح‌ها از دوزخ ابدی نجات یابند. فرزندانم می‌خواهم که همچون فرزندانشان عمل کرده باشیم و زندگی تان شاهدی باشد. استانداردهایی که خدا تعیین کرد، مقدس باقی بمانید زیرا این کار تنها باعث گمراه شدن دیگران خواهد شد. در تاریکی‌ترین زمان‌ها نور باشید. دستهایشم، پای‌هاشم و دلش را به رهبری دیگران برای پادشاهی آسمانی من استفاده کنید. این بسیار مهم است. با زندگی کردن شبت حالا، دعا و روزه‌داری و عشق ورزی مانند اینکه عاشق هستیم، شما زندگی فرزندانشان عصر تجدید حیات و دوره صلح بعدی را تمرین می‌کنید. وقتی این زندگی، زندگانی‌ام، زنده باشد صلح حاکم خواهد شد و زندگی بر روی این سیاره شکوفا خواهد بود. حالا دشوار است چون شیطان به نظر می‌رسد که پایگاهی دارد و تو در جنگی معنوی هستی. همزمان با مبارزه کردن شما نیز آموزش پایه‌ای را طی کرده‌اید. همین دلیل است که همه زمین ناله‌زده‌است چرا که منتظر آمدن من هستند. تو و شوهرت و تمام فرزندان وفادار عصر تجدید حیات باید بار سنگینی برای عیسی‌شما بکشید. این بار، با ارزش‌ترین چیزها هست زیرا حقیقتاً بسیاری از برادرانشان و خواهرانشان را حمل می‌کنید. دیدی دخترم؟ تو در حال کار کردن برای مأموریت نجات من هستی، الان، حتی قبل از اینکه مأموریتی فیزیکی رخ دهد که درباره‌اش طولانی صحبت کردیم و شما و خانواده‌تان آماده می‌شوید. فقط کمی دیگر، گوسفند کوچکم، عیسی تو نیاز به ادامه دادن «بله» خود برای پیش رفتن کمی بیشتر دارد در حالی‌که تو کار سخته را تحمل می‌کنی و سپس فاز بعدی سفرت شروع خواهد شد. تردید نکن، پسر و دختر من، که ادامه دهی به بار سنگین کاری و سرعت خود زیرا هر دو شما بر کتف‌هایم هستید. تنها کافی است که از من و هر یک از قدیسان در آسمان برای کمک دعوت کنید و ما به تو کمک می‌کنیم. ما را دوست داریم. انتظار نیازهایت رو داریم. تو بسیاری از نعمتهای داده شده به تو را نمیبینی و این باید متوقع باشد. اگر نعمتی که من و مادرم بر روی شما و خانواده‌تان ریخته‌ایم نداشتید، زیر بار مسئولیت‌هایی که به شما دادم فرو می‌ریختید، اما تو نریختی و بنابراین ما با هم ادامه می‌دهیم در حالی‌که برای کار مهم‌ترین کاری آماده می‌شوید که من و پدرم به تو داده‌اند. نیاز داریم به تو. دوست داریم تو را. مراقبت داریم از تو.”

(یادداشت: گفتگو شخصی حذف شده‌است & این پیامبر حالا با خدا، پدر صحبت می‌کند) احساس می‌کنم خانواده‌مان و همه فرزندانت در انتظار یک طوفان هستیم که طی آن نمی‌توانیم راه را ببینیم. دست ما به پردهٔ مریم خواهرم گرفته خواهد شد جایی‌که او ما رو از میان طوفانی هدایت می‌کنه. دستش با پسرت، عیسی ما گرفتار است و او همیشه تو را به پدرت هدایت می‌کند چون تو و او یک هستید. نمی‌توانیم ببینیم که کجا می‌رویم و البته راهی برای عبور از طوفان نیست. اما می‌دانیم که در قدم زدن با عیسی و مریم، بدون مشکل به طرفِ دیگرِ طوفان برسیم، پدر. ابرهای تاریک گرد آمده‌اند و بسیار تیره هستند. آنها کامل شده‌اند و اگر نبودن مداخلهٔ مریم مقدس، مادر ما، از قبل پاره می‌شدند. من را رها نکنید، پدر. تلاش‌های کوچکمان برای دنبال کردن عیسی را بزرگ ببین چون توسط او پوشیده‌ایم. همه‌چیزی که انجام می‌دهیم بسیار کوچیک است اما او هیچی رو گرفته و به چیزی خوب برای تو تبدیل کرده‌است،

پدر. کمک کنید به این دنیا که شما آفریدید و هر چی در آن زندگی میکنه تا دوباره به طرفِ تو برگردند، ما

خداوندمان و خدایمان. لطفا پدر، بدون تو چنین دور آمده‌ایم و راه بازگشت به تو را نمی�یدیم، پدری محبوب. تو همه چیزها را می‌بینی، اما پدر، تو محل یافتن هر یک از فرزندان خودت را می‌دانی. ما رو پیدا کن، خداوند، و با فضیلتهای پسر کامل توت و مادر مقدس مریمش، همه‌مان را به امنیت خانه‌ای که در آن زندگی و سلطنت می‌کنی بازگردان. لطفا به ما کمک کن. من می‌دانم تو بی‌وقفه در یاری‌رسانی بوده‌ای، اما رحمتت پایان ندارد و ما متعلق به توت هستیم. گفتی حتی اگر مادر فرزندانش را فراموش کند، تو هرگز ما رو فراموشی نخواهی کرد. پس ما رو دوباره به امنیت خانواده‌ی خودت برگردان، پدر، جایی که همه یکدیگر را دوست دارند، بخشش می‌دهند و کمک می‌کنند. من‌ها آرزو داریم در خانواده‌ی توت زندگی کنیم، خداوند پدر. به ما کمک کن تا مانند فرزندانی خوش‌شانس و سپاس‌گزار رفتار کنیم که تو آنقدر заслуدار هستی. گناه‌هایمان رو ببخشید، خدای محبوب، چون نمی�یدیم چه کاری می‌کنیم هر بار که از خداوند و نجات‌دهنده‌ی خودت گناهمیزاریم.

(خداوند، پدر، می‌گوید) «فرزندم، آوازهای تو را شنیدم و می‌دانم که قلبت صادق است. خدایت تغییر نمی喪د و البته به کمکت خواهم آمد. فرزنده‌ام، فرزنده‌ام، فرزنده‌ام. اگر همه فرزندان من مثل تو تلاش می‌کردند تا از لطفم خوشحال شوند، دنیا جای بسیار متفاوتی بود. با غمی که هستیم، روح‌هایی هستند که بدترین خواسته‌شان این است که تمام باقیماندهٔ مقدس من، کلیسای پسرم و جهان را که خلق کردم نابود کنند. به‌لحاظ رحمت و نیکویی من باید عمل کنم یا طرح‌هایشان تحقق خواهد یافت. یک خداوند محبت‌آمیز هستم و بنابراین اجازه نمی喪د تا شر همه زندگی را نابود کند. نخواهم! لطفا، فرزندان غمگین‌تر من که راهی از شر انتخاب کرده‌اند قلب‌شان رو به من ندارند و می‌خواهند هیچ‌کس دیگر فرصت نداشته باشد تا من را برگزیند. در بی‌گناهیت تو نمی‌توانستی یا نمی喪دی حدّ شر اطرافت را ببینی. تو را از این محافظت کردم چون قادر نبودی آنرا تحمل کنی. برای مدتی همچنان تو را حفاظت می‌کنم، اما در زمان تاریخ که به عنوان دوران آزمون‌های بزرگ و محنت شناخته خواهد شد، من تو را از دیدن طرح‌های وحشتناک تحقق یافتهٔ یاری نخواهم داد. زیرا اگر چنین کردم باید تو رو به آسمان ببردم. نیاز دارم تا تو و پسر شجاعم در این کار که برایت تعیین کرده‌ام باقی بمانید و آنرا انجام دهی که از ابتدا برنامه‌ریزی شده‌است. من نیازمند شما هستم، فرزندان کوچکم. می‌خواهم تا پیشروی خود را با پیروی از هر دستورهٔ پسرم و مادرش ادامه دیه‌اید به خاطر نجات بسیاری‌ها و پایان موفق یک دورهٔ نافرمانی. بله، فرزنده‌ام، تو خواهی دیدن پایانی این عصر شرور که در شیوه‌ای بسیار تخریب‌کننده و نهایی خواهد بود. می‌گویم نهایی چون طرح‌های من این زمانِ شر را به پایان خواهم برد. بعد از آن پسرم و مادرش باقیماندهٔ مقدس و وفادار کوچکم رو به عصر جدید، عصر صلح هدایت خواهند کرد. این زمانی است که من هستم و زمان پیروزی قلب پاک مریم خواهد بود. تا آن‌وقت پیشروی خودت را ادامه بده زیرا تو بخشی از «عدد» هستی و این معنی دارد که در تیمش هستی. بدین‌ترتیب باید پیادهٔ قدم‌های او باشی که زندگی‌اش کاملاً در پیاده‌راهِ عیسی بوده‌است. تو فراخوانده‌اید تا به کسانی خدمت کنی که درد دارند، تنهایی هستند، تروماتیز شده‌اند و نیازمند پناهگاه از دنیا شرور اطرافشان هستند. بازوهای خودت رو برای آن‌ها بگشایید تا نزدیک در آغوش خانوادهٔ تو باشن چون شوهرت رهبری می‌کند به‌عنوان سرِ کلیسایی کوچک خانوادگی‌اتون. همه‌شان را با تو بی‌خطر و امن وارد عصر جدیدی خواهیم کرد که تمام چیزها زیبا، آرام، فراوان و پر از لطف خواهد بود. آسمانی که تو و پسرم دوست دارید بسیار زنده‌تر و رنگارنگتر از آنچه چشم‌هایت دیده‌است خواهد شد. به زیبایی زمین و شادیِ هر فرد دلش حیران خواهی بود. شکرگزاری در قلب همه فرزندان خالق چنان بزرگ خواهد بود که تمام آسمانی‌ها خوشحال خواهند شد. دخترم، آیا باید عصر جدید رو نیز بازدهم؟ زیرا همین کار را می‌کنم وقتی زمان آزمون‌های بزرگی رو بازمی‌دارم.»

ای پدر، من به این فکر نکرده بودم. می‌بینم و از شما برای کمک به فهمیدن این موضوع تشکر می‌کنم. بسیار آهسته یادمی‌گیرم اما شما هرگز از من دست نبرید یا بی‌صبری نمی�ید. متشکرم بر عشقتان،

پدرم. دوست دارم تو را. «تشکر، دخترم. به پسرم و مادر مقدس و کاملش گوش بده و بهترین که می‌توانی از آنها پیروی کن. پسرم قدم‌های کوچک بردارد تا بتوانی با او همراه باشی اما به دلیل زمان‌ها باید سرعت خودت رو افزایش بدی و پشت سرش بری جایی که تو را هدایت میکند. او تو را در یک مسیر مقدس به ارتفاعات جدیدی هدایت می‌کند که همچنین امنیت شما و تمام خانواده‌تان و کسانی که تحت مراقبت خانواده‌تان هستند را تضمین خواهد کرد. ناامید نشو بلکه دلت رو آرام کن. پدرت آسمان دوست دارم تو هستی و من همه‌ی تلاش‌هایتو برای اینکه دختر خوب پدرت، پادشاه باشی می‌دونم. دوست دارم تو. با سلامتی مرا دنبال کنید پسرم تا پایان زندگی‌تان. روزی تو و پسرم همراه من در ملک‌م خواهیم بود و تمام چیزها به شما روشن خواهد شد. نیازی نیست که روی زمین با چشم‌های باز در میان طوفان راه بروید، چرا که اگر دست پسرم را بگیرید. باش آن دست و بازو و دل برای کودکان کوچک گمشده‌ای که زخمی، ترسناک و بدون اعتماد قلبی به تو می‌آیند. برای آنها مثل پسرم باش.

باش مادر پسرم. آنان را با عشق خودت دوباره زندگانی بده در امنیتی خانه‌ات محبوب و جامعه‌ی شما. ما دنیا‌م رو کنار هم بازسازی خواهیم کرد، فرزندم. بله، این همان چیزی است که همه‌ی جوامعِ جهان می‌خواهند انجام دهند: دنیای من رو بازسازی کنن. آیا تا حدی دیدی چه قدر مهم مأموریت‌ام برای تو هست، دختر محبوب؟

بله پدر. متشکرم پدر.

(عیسی حالا سخن می‌گوید) بچه گوسفندی من، امروز در عبادت به تو زمان زیبایی داده‌ام. پدرم تو و شوهرت را با نعمتهای بی‌شمار پر کرده؛ نعمتی برای قدسیت و نعمتی برای عشق قهرمانانه. ما اینها را از قلب مادر زیبا مریم فرستاده‌ایم که او بر آنها نورانی گذاشته و به سوی شما ارسال کرده است. همه چیز راز و همه روشنایی و محبت است. این نعمتها در دل‌ها و روح‌های شمای رشد خواهند کرد تا قبل از انتقال، شما را تبدیل کنند. یاد داشته باشید که این نعمتها دارید. به من و پدرم اعتماد کنید. ما تو را ترک نخواهیم کرد یا رها نمی‌توانیم هنگامی‌که شما را به زندگی جدید هدایت می‌کنیم. اگرچه در ابتدا دشوار است، اما تلاش ارزش دارد. برای فرزندان تجدید خودمان نیز بسیاری از هدایات داریم که شمارش آنها ممکن نیست. این‌ها شگفت‌انگیز خواهند بود و به شمای راهی نوین از زندگانی و محبت دادن به دیگران فراهم می‌کنند. من تو را دوست دارم و بهت اعتماد دارم. دست من را بگیر و پشت نگاه نکنی. روی کارهای باقیمانده تمرکز کن و به آینده‌ای که در انتظار شما است، نظر داشته باشی. راه را نمی�دی اما من می‌دانم و تضمین می‌کنم تو گمشده نخواهی شد یا چشمات از من دور نخواهند کرد. یک دل نو، ذهن نو، ذهنی مسیح برایت می‌دهم. بله بچه‌ام این نعمتها، هدایات شماست. خوب محبت کن. با سلامتی مرا ترک کن. عشقم باش و صلحم باش. فرزندان تجدید من باشید و این نور را که نور من است، به همه‌ای که ملاقات می‌کنی برسانید. شادی‌ام برایت هست و من خودم برایت هست.”

متشکرم عیسی. کلماتی نیست تا تشکرم بیان کنم (گفتگو حذف شده ................ )

“با سلامتی بروید، فرزندان من، با عشق و زندگی در نور مرا. همه‌ای که خواسته‌ام را تمام کنید و به یکدیگر پیش می‌روم. صلح برایت هستم، عاشقی توست و مادرم، ستارهٔ شما است.” متشکرم عیسی.

منبع: ➥ www.childrenoftherenewal.com

متن این وب‌سایت به طور خودکار ترجمه شده است. از هرگونه خطا پوزش می‌طلبیم و لطفاً به ترجمه انگلیسی مراجعه کنید