ماریام بر فراز تابوت در رنگ خاکستری ظاهر شد وقتی من وارد کابلی بودم. او میگوید: "تسبیح به عیسی باشد. دختر کوچکم، آمدهام تا تو را کمک کنم بفهمی که چون ترجیح میدهی خصوصی بودن و پنهان ماندن، باید در آینده نزدیک خودت را تسلیم بازگیری کرد. در دوازدهم دسامبر، پوشاک نعمتی من بر روی مکان دعا ما مانند هیچ وقت دیگری خواهد بود. دوباره چشم روح به وسیله دوربینها متمرکز خواهند شد. شکسته شدهها بلند و غمگینان آرامش یابند. انعکاس نعمت من بر دریاچه اشکها و دریاچه سنت جوزف خواهد بود. هر مجسمه منبع نعمتی و درمان خواهد بود چون بَرکتِ من روی آنها میماند."
"دعاهای پنهان در دلها و طولانی مدت با استقامت، توسط فرشتگانم به آسمان برده خواهند شد. مصائب که مأموریت من را آزرده کردهاند، جایگزین نعمت خواهد شد. برای یک جمعیت آماده باشید. آماده باش! سپس از آنچه تصور میکنی بیشتر انتظار دار."
"روح و نعمتهایم پس از دوازدهم دسامبر از ملک خارج نخواهد شد. بلکه، افزایش خواهد یافت و شدت یابد."
"تو را انتخاب کردم دختر کوچکم، به خاطر ناکارآمدیهایت. اما دیگر تردید نکنی. در دوازدهم دسامبر نعمتی داده میشوی تا مأموریت من از طریق تو روشنتر ببینی. برکتِ من روی تویی."