سلام، عیسی که همیشه در مقدسترین بدن حاضر هستید. من شما را دوست دارم، تعظیم میکنم و ستایش میکنم، عیسی پادشاه من. لطفا در قلب من ساکن شوید، پادشاه من. بر روح من حکومت کنید، خداوند. تمام وجودم را با آتش عشقت پاک کنید تا هیچ قسمت تاریکی درون من باقی نماند، زیرا بدون عشقتان، شعله همهجوشنده عشقتان، دل من خالی از نور و عشق خواهد بود. من را بهطور کامل با آتش عشق شما سوزاندید که تمام آنچه در داخلم است، از شما باشد، خداوند. نمیتوانستم بدون اینکه شما از طریق من دوست دارید، عیسی دوست داشته باشم. مادر مقدس، همانطور که در ازدواج کانا به عیسی گفتید: «پسر، آنها شراب ندارند.» بگوید به عیسی دل من: «پسر، او عشق ندارد.» سپس خواستار شود تا عیسی قلب من را که از عشق کم است، گرفته و با عشقی جدید پر کند، عشقهاش. باید کاملاً دوبارهسازد/تازهسازی کند قلب کوچک سنگینم، مادر مقدس زیرا گفت که شراب نو در کوزههای قدیمی نمی�دهند برای اینکه کوزهها کشیده شده و پاره میشوند. این معنی دارد که عشقش که کامل است، پر از همه چیز، گستردهاست باید در یک دل جدید باشد؛ یکی که گسترش پیدا کند چون نرم و لطیف، انعطافپذیر و نازک است تا بتواند با محتوای عظیمی که عشقهعیسیست، گسترش یابد. مادر مقدس، اگر این را به عیسی بپرسید و اگر برای من خوب بود، عیسی همانطور که شما میخواهید خواهد کرد. مادر مقدس، باید برای همه فرزندانتان خوب باشد تا بدینگونه دوست داشته باشیم، راه عیسی، زیرا ما در هر چیز مانند او خواهیم شد. اگر مثل او در هر چیزی شدهایم، این معنی دارد که باید همچون اینکه عیسی دوست دارد، دوست داریم، چون اگر بهطوریکه او دوست میدارد، دوست نداریم نمیتوانیم هیچکار دیگری را نیز همچون عیسی انجام دهیم زیرا همه چیز از عشق شروع میشود؛ نه فقط هرگونه عشقی ضعیف و ناقص انسانی بلکه عشقهٔ الهی. بنابراین اگر برای من این کار را بهنام مادر مقدس بپرسید، باور دارم که عیسی چنین خواهد کرد چون او هرچیزی که شما خواستید انجام میدهد. باید ببینید، مادری محبوب، چقدر از عشق کم هستیم. حتماً همه نقصهایمن را میدانید زیرا مادر کاملاید و هر مادر خوب فرزندانشان قوتها و ضعفها را میداند. آیا این حقیقت نیست، مادر زیبای من، مادر خداوندم؟ اگر برای تمام مادران زمین درست نباشد، و فکر میکنم که درست باشد، حتماً برای شما، مادر آسمانی ما، درست است. لطفا مادر مقدس، از شما التماس میکنم تا به عیسی بگوید قلبی عشق بدهد اما نه فقط هرگونه دل بلکه یک دل جدید. باید نو باشد، مادر مقدس تا بتواند پاک و حداقل بخشی (یا همه که هیچکس نمیتوانست زنده ماند، فکر میکنم) از عشقهعیسی را دربرگیرد. مادری محبوب زندگی من، آیا لطفا به عیسی برای این کار خواهید گفت؟ مثل یک کودک کوچک بیپناهی آمدهام تا عاشقانهٔ عیسی بخواهم.
«پسرکم، نال و ناراحت نشو. میدانم که آرزو داری مانند عیسی عشق بکنی و هم چنین میدانیم که به این عشق نیاز دارید. از او خواهش خواهم کرد، دختر کوچک محبوب من که بسیار تلاش میکنی تا آنچه را که عیسی از تو خواسته است انجام دهی. همچنین دیدن کردهام که نمیتوانی بدون این نعمتهای خاص عشقی همه چیزهایی که او میخواهد بکنی و باشی. دل خود را آرام کن و در صلح باش، زیرا من آنرا قبلاً به او درخواست کردم. بله، فرزندم، دیدم که عیسی همین را برای تو و همهٔ فرزندیانش میخواهد. من نیز این را میخواهم، چراکه همه چیزهایی که خدا آرزو دارد میخواستم، چون در ارادهٔ کامل او هستم. اکنون آرام باشی، پسرکم. خوب است. حس کردن کردهام آرزو تو برای لذت بخشیدن به عیسی و هم چنین ناراحتی خودت وقتی از عشقش کمترین شدید. این همانند باید باشد دخترم چراکه معنی دارد که میخواهی زندگی عاشقی را بزی، یعنی زندگی مقدس ترینیته است. همین ارادهٔ خدا برای همه فرزندیانش است. این یک فرایند تدریجی خواهد بود و یکی از آنهاییست که در حال یادگیری هستی. من به عنوان مادرت پیشرفتهایی را دیدم که انجام دادهای، اما خود تو نمی�دی. روی زمانی تمرکز میکنی که چنان عشقی نبودی که خواستی باشی و بله، اینها را هم میبینم. ولی دخترم، دیدن کردهام چقدر بیشتر تلاش میکنی. دیدن کردم فرشتهٔ نگهدارندهت دستهای تو را گرفته است و تو را بلند کرده است. دیدم همه در آسمان برای تو تشویق میکنند، همانند آنچه که برای تمام فرزندانی از نور انجام میدهند. تمامی آنهایی که در آسمان هستند برای فرزندانشان روی زمین دعا میکناند. فرشتهٔ نگهدارندهها نزدیکترین هستن و با مسئولیتهایشان پیادهروی کردهاند و تو را بلند کردند وقتی افتادی. همیشه، همواره بالا بیایید فرزندانی از نور تا اینکه نور، عیسی من در درون شما باقی بماند. باید این تلاشهایی که ناکام ماندند را به عیسی در اعتراف ببری تا او میتواند برایت آمرزش کامل و کلان بدهد. وقتی یک روح دارد عیسی گناهانش را بردارد و فضای خالی یا فاصلهای که ایجاد شده است، حتی اگر کوچک باشد، آنگاه فضا وجود خواهد داشت تا نعمتهایش را دریافت کند، همانهایی که از مقدسات آمدهاند. دیدم دخترم هر گناهی که انجام میشود از کوچکترین به بزرگترین جرمها، یک فاصله در روحت خلق میکند. این فاصله یا فضای خالی پس از آن بی نور و عشق است. وقتی کسی ادامه دهد تا بگنهد، بیشتر فضاهای خالی خواهیم داشت. اینها مانند رنگ خاکستری هستند و فاصلههایی در دلهای شما هستن که قبلاً نور بود.
هنگامی که روح یک نفر دارای گناههای بسیار زیادی است و نور کمی دارد، روح آن شخص بیشتر خاکستری میشود/سایهها را پر میکند و تاریک میشود. این دلیلی بر اینکه فرزندانم حتی وقتی کوچکترین خطاهایی وجود داشته باشد باید بروید و من تکرار میکنم که شما باید به اعتراف بروید. اجازه دهید پسرانت مقدس خود برای شنیدن اعترافاتتان باشند. سپس پسرم عیسی گناههایت را با کمک پسرانش روحانی پاک خواهد کرد و خالیها در روحت دوباره از نور خدا پر خواهند شد. این نور همهی گناه و تاریکی را نابود میکند. بروید اغلب فرزندانم، تا که روح شما همیشه در حالت نیکی باقی بماند و از نور و عشق خدای پر باشد. این درمان الهی مانع سقوط بسیار زیاد شماست زیرا برای یک روح پر از نور خدا و نعمت خدا دشوار است یا حتی غیرممکن گناه مرگبار انجام دهد. میگویم که غیرممکن است، چون وقتی کسی به معصومیت مکرراً مراجعه کند؛ کاملاً با خدای آشتی پیدا کردهاست و بنابراین نیز با همهی آسمانها همچنین یکتاست برای آنهایی که در آسمان هستند. هنگامیکه روح شما در حالت نعمت باشد، شما زندگی میکنید و از خدا نفس کشیدهاید. فقط وقتی روح خود را به اعتراف نمی�برند تا گناههای کوچکترشان پاک شود و درمان یابند؛ روحها ادامهی اضافه کردن گناههای کوچکتر بر روی قسمتهایی خاکستری شدهٔ روحشان دارند. بدینسان، بسیاری از گناههای کوچکتر حساسیت یک شخص نسبت به خدا را کم میکند. بنابراین، گناهها توسط آن شخصی که معصومیت مکرراً مراجعه نمی�برند توجیه میشوند و قبل از اینکه این فرد متوجه شود؛ بزرگترین تملقهایی برای گناه وجود دارد. بسیار آسان است روحهای انسان به گناه مرگبار بیفتد وقتی که خودشان را نگهداری نکنند و مکرراً «چکآپ» نباشند. در این عصر عدم اطاعت، خیلی تمرکز بر سلامت پیشگیری شدهاست، و این خوب است. با اینحال ما اگر از آسمانها اهمیت سلامت پیشگیرانهٔ زندگی روحانی را تکرار نکنیم بسیار غافل خواهیم بود. فرزندانم، روح شما برای ابدیت خواهد زنده ماند. مهم است که بدن خودتان را نگهداری کنید که پدر در آسمان به شماست دادهاست، بله، اما چقدر بیشتر اهمیت دارد که از روحتانی که همیشه دارید نگهداری کنید؟ موقعیتی نباشید که وقتی پیش عیسی برای داوری شما ایستادهاید؛ پشیمان باشید که زمان بیشتری صرف سلامتی روحانی خودتان نکردید تا زمانی که به سلامتی فیزیکی شماست. به اعتراف مکرراً بروید فرزندانم، زیرا روحت نیاز دارد این را داشته باشد تا سالم و پر از زندگیبخش خدا، عشق، رحمت و حقیقت باقی بماند. توصیه میکنم پسرانت من حداقل یکبار در ماه به اعتراف بروند و شما را تشویق میکنم که حتی بیشتر مراجعه کنید. بسیار خوب خواهد بود اگر هفتهای بروید اما اگر برای شماست ممکن نباشد؛ دو هفتهای پیشنهاد میکنم. برخی از فرزندانم با رفتن ماهانه بهبود زیادی خواهند کرد. بعضی دیگر از پسرانت من که در حال رشد به سوی قدسیت هستند، احساس نیاز بیشتری برای مراجعه مکررتر را دارند. متوجه هستم بسیاری از فرزندانم نادرست به معصومیت قدم میگذارند
هنگامیکه روح شما در حالت نعمت باشد؛ کاملاً با خدا آشتی پیدا کردهاست و بنابراین نیز با همهی آسمانها همچنین یکتاست برای آنهایی که در آسمان هستند. هنگامیکه روح شما در حالت نعمت باشد، شما زندگی میکنید و از خدا نفس کشیدهاید. فقط وقتی روح خود را به اعتراف نمی�برند تا گناههای کوچکترشان پاک شود و درمان یابند؛ روحها ادامهی اضافه کردن گناههای کوچکتر بر روی قسمتهایی خاکستری شدهٔ روحشان دارند. بدینسان، بسیاری از گناههای کوچکتر حساسیت یک شخص نسبت به خدا را کم میکند. بنابراین، گناهها توسط آن شخصی که معصومیت مکرراً مراجعه نکنند توجیه میشوند و قبل از اینکه این فرد متوجه شود؛ بزرگترین تملقهایی برای گناه وجود دارد. بسیار آسان است روحهای انسان به گناه مرگبار بیفتد وقتی که خودشان را نگهداری نکنند و مکرراً «چکآپ» نباشند. در این عصر عدم اطاعت، خیلی تمرکز بر سلامت پیشگیری شدهاست، و این خوب است. با اینحال ما اگر از آسمانها اهمیت سلامت پیشگیرانهٔ زندگی روحانی را تکرار نکنیم بسیار غافل خواهیم بود. فرزندانم، روح شما برای ابدیت خواهد زنده ماند. مهم است که بدن خودتان را نگهداری کنید که پدر در آسمان به شماست دادهاست، بله، اما چقدر بیشتر اهمیت دارد که از روحتانی که همیشه دارید نگهداری کنید؟ موقعیتی نباشید که وقتی پیش عیسی برای داوری شما ایستادهاید؛ پشیمان باشید که زمان بیشتری صرف سلامتی روحانی خودتان نکردید تا زمانی که به سلامتی فیزیکی شماست. به اعتراف مکرراً بروید فرزندانم، زیرا روحت نیاز دارد این را داشته باشد تا سالم و پر از زندگیبخش خدا، عشق، رحمت و حقیقت باقی بماند. توصیه میکنم پسرانت من حداقل یکبار در ماه به اعتراف بروند و شما را تشویق میکنم که حتی بیشتر مراجعه کنید. بسیار خوب خواهد بود اگر هفتهای بروید اما اگر برای شماست ممکن نباشد؛ دو هفتهای پیشنهاد میکنم. برخی از فرزندانم با رفتن ماهانه بهبود زیادی خواهند کرد. بعضی دیگر از پسرانت من که در حال رشد به سوی قدسیت هستند، احساس نیاز بیشتری برای مراجعه مکررتر را دارند. متوجه هستم بسیاری از فرزندانم نادرست به معصومیت قدم میگذارند
اعتراف. بله، دخترم، بسیاری از کسانی که خود را کاتولیک خوب میدانند فکر میکنند بهخوبی کار کردهاند اگر یک یا دو بار در سال اعتراف کنند. بسیار بیشتر از فرزندان من که خود را کاتولیک خوب میدانند حتی کمتر از این اعتراف میکنند. گروهی از فرزندان کاتولیکیام هستند که خطر جدایی از کلیسا را دارند. دخترم، من آگاه هستم از شغف تو برای رسیدن به برادران و خواهرانت که دیگر نمی�بردهاند. الان به تو گویم: بگوید پسرانت مقدس کشیشها تا دربارهی میوههای روحانی عالی اعتراف کردن با دقت سخنگوئی کنند و ساعتهایی را گسترش دهند که در دسترس هستند برای اعتراف، زیرا روح فرزندان کوچک ما از نعمتهایی غذا نمی�بردهاند که آنها بهوسیلهی معصومیت طلبی ندارند. برای روحوهایی که بیخبری دارند، هزارانها و هزاران (اگر نعمتها شمارشپذیر بودند، که این کار ممکن نیست) نعمتی بدون استفاده باقی ماندهاست بهدلیل فرزندانی که نمی�برندهاند تا آنها را بخواهند و طلب کنند با رفتن
اعترافات. فرزندان عزیزم، چگونه میتوانید از فتنههای این عصر که مانند هیچیک از دورانها نیستند، زنده بمانید؟ وقتی در حالت نیکی باقی نمی�ید. لطفا، فرزندان عزیزم، گوش دهید به مادرتان. من میدانم چه بهترین چیز برای شما است. باید دوباره به گنجینه زیبای کلیسای پسرم برگردید، مقدسترین غسل توبه، برای آمرزش کامل گناهانتان. بدین طریق، با اعتراف مکرر و آمرزش پسرم، از پسرم در اقربا تشنگی خواهید داشت. با آب زنده متحد بمانید، زیرا همه چیز از قلب عیسی جاری میشود. وقتی کسی به غسل توبه مراجعه کند و این را من معنی میدهم حداقل یک بار در ماه، و با دل پر از عشق به قداس مقدس برود، پسرم را در اقربا دریافت کند، این وحدت را طی هفتهها در دعا تغذیه دهد، تقریباً هیچچیز نمی�ید که برای عیسی انجام ندهید، چنین است وحدت با خداوند و همه آسمان. لطفاً فرزندان محبوب قلب من، این کارها را بکنید که اساسی زندگی یک مسیحی هستند، تا پسرم، پروردگار ما به طور قوی در دلهای شما حاضر باشد. دل پر از نعمت و عشق، دختر عزیزم میتواند واقعی یکی از گوشهها جهان را تغییر دهد. نیاز داریم بسیاری فرزندان زنده این زندگی نیکی برای تغییر دلها، محبوب من. نمی�ید شروع کنید تصور زیبایی یک روح که با نور نعمت پر شدهاست که عشق پسرم است. نعمتهای از ارواح مقدس مانند پرتوها نور هستند، با تعداد زیادی ذره رنگی، بالا میآیدند از زمین به آسمان. بیشتر نعمتها در این پرتوههای نور مثل راهرو بازگشت به روح از آسمان و سپس این نعمتها همراه با روح هر جا که خداوند هر روح را طی سفر زمینی خود بگیرد. این بوکت زیبای نور، ندیده توسط چشم انسان، اما دیده شده توسط فرشتگان نور و همه در آسمان، حرکت میکند درون و بیرون از هر روح فرزندان نور من و نفوذ کردهاست به هر جایی و کسی که ملاقات میکنند. دیدید، کوچکم؟ چقدر زیبا است پر شدن با نور و عشق پسرم؟ دیدید چه قدر ممکن است ارواح مقدس بر این جهان تأثیر بگذارد، خصوصاً در این عصر نافرمانی که تاریکی فراوان حاکم است? تصویر این را تصور کنید، فرزندان عزیزم. تخیل کنید شما ایستادهاید در غار بسیار تیرهای. شاید بسیاری از شماست گردشگری در یکی از غارهاهای زیبایی ساخته شده توسط خداوند با عمل طبیعت خود. تخیل کنید که تاریک است به حدی که نمی�ید دستتان را وقتی آنرا بر روی چهره تان بلند میکنید، ببینید. هیچچیز ندیدهاید. هنگامی که نورها خاموش شدند همه کاملاً ساکت ایستادهاند. هیچ حرکت نیست از ترس برخورد با یکدیگر و ایجاد آشوب و هیجانپرستی. راهنما شما را تشویق میکند بسیار آرام بمانید، در حال آسودگی تا یک هیجانی جلوگیری شود. راهنما به شماست اطمینان داد که خیلی زودی برق بازگردانده خواهد شد، و صبر کنید با هدایت. پس از سکوت کامل، مردم شروع کردند همزبانی یکدیگر را میکنند و سپس با صدای بسیار کم برای حفظ آرامش. کسی سوال کرد شما یا کسی همراه شماست یک فلاش لایت دارید؟ هیچکس نداشتهاست، اما یکی گفت: «من کتابی سوختگی دارم.» تاریک است به حدی که نمی�ید در کفش خود را ببینند جایی که سوختنها برخی از پایین هستند. آن کسی که این را میگوید، توسط دیگران تشویق میشود تا جستجو برای سوختهای آتشین را آغاز کند. مردم با دقت و کمی فاصله از آن شخص حرکت میکنند، به او فرصت میدهند تا در کفش خود بگردند. زمانی طولانیتر از آنچه انتظار داشت گذشت و شخصی کتابچهسوختیها را در کیف خودش پیدا کرد. یک سوخت روشن میکند. همه بسیار آرام هستند زیرا فقط یک سوخت نور زیادی در این غار تاریک تولید میکند که خالی از هرگونه نور است. مردم شروع به بررسی خانوادههای خود کردهاند و واقعی مشاهده میکنند کجا ایستادهاند و اعضای خانوادهشان را نزدیکتر میکشند. زودتر یا دیرتر، اما کوچکسوخت خاموش میشود. هیچ مشکلی نیست، خانم همهچیز را اطمینانبخشانه به همه گفتهاست؛ من بیشتر دارم و دوباره یک سوخت روشن میکند. این بار مردم فرصت دارند تا اطراف خود را بررسی کنند و موقعیتشان در غار نسبت به جایی که باید حرکت کنند برای رسیدن به دهانهیغار ارزیابی کنند. آنها ارزیابی میکنند کدام افراد در جلو گروه هستند، کسانی که ابتدا باید حرکت کرده باشند تا شروع به راهروی کردن به سمت خروجی بکنند. رهنمون مسیر را میداند و دقیقاً زمانیکه آنها شروع به طرحریزی یک برنامه میکنند سوخت خاموش شدهاست.
گروه به خانم گفتهاند؛ «تا وقتی که صحبت نکنیم، دیگری روشن نکنید. بگیرید سوختها را برای فرایند خروج ذخیره کنید. ما در تاریکی میتوانیم صحبت کنیم و هنگامیکه آماده باشیم، دوباره یک سوخت روشن کردهایم تا بتوانیم شروع به حرکت کردن با نور از سوی سوخت کنیم. چندتایی دارید؟» کسی گفتهاست. «من نمی喳د؛ زیرا شمارش نکردم. چندین بود اما دقیقاً نمیدانم چقدر هستند. اوه، این خوب است؛ لیکن فقط آنها را کنترل کنید تا ما بیشترین تعداد ممکن داشته باشیم در صورتیکه برق بازنگردد و حداقل بتوانیم راه خود به سمت خروجی پیدا کنیم.»
“پسران و دخترانم، میبینید چقدر مهم است این نور را داشته باشیم که در جان شما نور عشق خداوند است؟ در داستان ما فقط یک نفر با شمع مجهز بود. حتی تنها یک شخص تفاوت زیادی ایجاد کرد. از نور دو شمع، آرامشی وجود داشت. پس از تاریکی کامل، نور یک شمع به والدین اجازه داد فرزندان خود را پیدا کنند و خانوادههایشان را نزدیکتر بکشند. برای اولین بار مردم یکدیگر را واقعی نگاه کردند و حضور یکدیگر را ارزشمند دانستند، وضعیت خوب بودن در تاریکی. با نور دومی که روشن شد همه میتوانستند وضعیت غار و موقعیتشان نسبت به مسیر خروج را ارزیابی کنند تا از غار خارج شوند و در برابر آفتاب قرار بگیرند، منبع خداوند برای نور دنیوی و زندگی. پسران و دخترانم، دیدید چقدر یک روح تفاوت ایجاد میکند؟ حالا تصور کنید شش نفر شمع داشتند. چه سریعتر و کارآمدتر میتوانستند گروه درون غار حرکت کنند و استراتژی خروج را شکل دهند. چه سادهتر بود برای دیگران آنها را نجات داد اگر بتواند نزدیک مسیر در نزدیکی ورودی راه بروند? پسران و دخترانم، چقدر تاریکی بیشتر وجود دارد در وضعیت کنونی شما، نور حتی از یک شمع روشنتر میشود. کنتراست به حدی است که مردم حتی دربارهٔ روشنایی نور غار فقط با یک شمع کوچک یاد کردند. پسران و دخترانم، برای این جهان تاریک باشید نور. عشق باشید. ‘بله’ خود را به عیسی بدهید تا در نور عشق او زندگی کنید. بدین طریق بیشتر از فرزندانشما، برادران و خواهران شما توسط نور مسیح روشن میشوند. یک روح در تاریکی که آرزو دارد عاشق خداوند باشد جذب نور درون دیگری خواهد شد. پسران و دخترانم دیدید چگونه برای کسانی که داستان غار را تجربه کردند، نور به آنها حقیقت و شفافیت داد؟ آنها توانستند برای اولین بار برخی از آنان ببینند چه قدر یکدیگر را ارزشمند میدانند، نیاز دارند به یکدیگر، و چهقدر هدیه زندگی توسط خداوند پدرشان ارزشی دارد. در این داستان کودکان در تاریکی تصمیم گرفتند یک برنامه برای خروج از تاریکی داشته باشند تا زنده بمانند؛ زیرا اگر در غار تاریک باقی ماندند بدون بازگشت برق حتماً میمیرفتند. اوه، بعضی ممکن است با گیر کردن و توسط فضل خداوند رهبری شده به بیرون برودند، اما احتمالاً راهنما چنین کاری نمی�دهد، چون تاریکی باعث سردرگمی و از دست دادن حس جهتگیری میشود. همینطور اثر یک روح تاریک نیز هست. کسی که در این حالت دارد از هدایت خود بیخبر است و هدف زندگیاش را ندارد. یک روح مانند این درون تاریکی گیر کردهاست و یکی پس از دیگری راههای مختلفی امتحان میکند تا به بیرون برسد، اما با تلاشهایش شکست میخورد و شروع به ترکیدن و از دست دادن امید میکند. روحو در مثال ما که در تاریکی هستند سپس خشمگین شدهاند چون درون تاریکی اند و دیگر روحهایی را نیز وارد فضای تاریک خود میکنند. آنها این کار را برای خشم یا گاهی اوقات تنهاگی انجام میدهند. ‘اگر نمی�دهم از این سرنوشت زندگیام فرار کنم’، چنین روحو فکر میکند، ‘حداقل در غم من شرکت کنند’. همه طولی که خروج نزدیک بود اما آنها به حدی تاریک بودند که دیگر قادر نبودند کوچکترین پرتو نور را تشخیص دهند. چشمانشان به تاریکی چنان عادت کرده بودند که تقریباً مانند کور شدن در برابر نور بودند. فرزندان من از نور، چه میکنید اگر برادران و خواهران شما در غار گم شده باشند، بدون سیکو یا امیدی برای برق؟ فرزندان من، شماعیهای خود را گرفته، باتری اضافی، یک تکه طناب، آب و غذای کمی و به جستجوی برادرانتان که در غار گم شدهاند میروید. بله، عزیزانم، شما را میشناسم و این است که شما خواهید کرد. همچنین کمک یک راهنما، کارشناس غارنوردی را طلب کنید و خدمات آنها را استخدام کنید. سریعاً طرحی برای نجات طراحی کرده و به مأموریت نجات برخاستید. همین چیزیست که من، مادرتان از شمای میخواهم. باید در ساکرامنتها حضور یافتید تا نورانی اضافی در روح شما قرار گیرد که در این زمانهای تاریک خاصاً لازم است. این را مانند داشتن یک شماعی با باتریهای اضافه تصور کنید تا نور برای مدت طولانی روشن بماند. آب زنده و غذا کمی برای برادران و خواهران خود میآورید، زیرا وقتی به آنها رسیدید ممکن است از تشنگی خشک شده باشند و از کمبود تغذیه دچار قحطی شوند. همین چیزیست که باید با شما باشد: عشق مسیح، چرا که باید آماده باشید تا عشق را بدهید و از آن عشق که عیسی قلب مقدس خود به شمای داده است بهره ببرید، زیرا برای درمان روحهایی که مدت طولانی در تاریکی زندگی کردهاند نیاز زیادی به عشق هست. نور شماعی بسیار مهم است اما وقتی گروه گم شده پیدا میکنید اگر آنها از تشنگی مرده باشند قادر نخواهند بود تا شما را از غار تاریک بیرون ببرید. باید برایشان اساسیترین نیازهای زندگی، یعنی آب و سپس غذای سبک بیاورید. کسی نمی�باید پس از مدت طولانی بدون خوردن زیاد بخورد. ابتدا میباید نوشد و بعداً غذای سبک داشته باشد. این در زندگی روحانی نیز صادق است: فقط عاشق همسایهای که گرسنگهاست باشید؛ به آنها یک کاتکسم کامل دربارهٔ تعلیمات روحی ندهید. آنها قادر نخواهند بود تا این را هضم کنند، فرزندان من. ابتدا باید آب زنده دریافت کنند. همین چیزیست که عشق خدا است. به آنان عشق بدهید، فرزندان من. بهشان گوش دهید. از ترسهای و اندیشههای آنها بشنوید؛ شما نیازی نیست بدانید چه بگویید. نیاز ندارید تمام پاسخها را داشته باشید یا نقشهای دقیقی از غار با توضیح محل قرارگیری آنها، چگونه آنجا رسیدند، چرا برق قطع شد، و یک سخنرانی دربارهٔ اینکه باید بدون شماعی یا حداقل چند سیکو خانه را ترک نکنید وقتی برای گردش در غارها میروید. نه، فرزندان من، زیرا کسانی که از تشنگی مردهاند فقط سر خودشان را پایین خواهند آورد و به مرگ دعا خواهند کرد. این مفیدی نیست. ابتدا باید آنچه لازم است ارائه شود. در این مورد یک کانتین باز کنید، سر برادرتان را که از تشنگی میمیرد بلند کرده و کمک کنید تا نوشد. کمی، شما میگویید. هنوز بسیار بیشتر هست اما اجازه دهید بدن خودتان برای چند لحظه آن آب زنده را جذب کند قبل اینکه زیاد بخورد یا بدن این آب زندگیبخش را رد خواهد کرد. منطقه را پاک کنید و از دیگران درخواست کنید که فضا بدهند تا قربانی بتواند تنفس کند. سپس به آنها چند نوشیدن بیشتر میدهید. با آنان نشستهاید در حالیکه انرژی خودشان را دوباره پیدا کردهاند، زنده شدهاند. تو با آنها به نغمههای آرام سخن میگویید، تشویقشان میکنید و از آنها میگوئید که چقدر خوشحال هستی که آنان را پیدا کردهاید. چه شجاعت دارند که در میان تاریکی بسیار زندگی کردهاند، گم شده بودند و امیدی نداشتند اما نتوانستند امید خود را ترک کنند. تو شیرین و مهربان هستی که به روحشان خسته و غمیدهٔ آنها بامِ عشق است و شروع میکنند تا قویتر از قبل احساس کنند تا کمی از غذای آوردهاید برای آنان بخورند. فقط کمی، میگویی، تا مریضت شما عادت کند به این خوراکی و سپس بیشتر خواهیم داشت برای شما. آنها اکنون به تو اعتماد کردهاند زیرا آب بیشتری نیز برایشان بود همانطور که گفتهبودی و بنابراین باور دارند که غذای بیشتری هم خواهد بود. و هست و میدهی کمی دیگر از آن. وقتی قویتر احساس کنند و حالا برخاسته باشند، کمکشان میکنی تا پا به زمین بگذارند. گروه اکنون آماده حرکت است اما فقط چند یارد. سپس باید دوباره نشستند و استراحت بیشتری داشتهباشند زیرا عضلاتشان در حالی که منتظر نجات بودند آتروفی شدهاست. آنگاه آب بیشتر و غذا برای آنان میدهی و انتظارشان را داری تا استراحت کنند، تا بتوانند مجدداً ادامه دهند. این بار میتوانند دورتری بپیمایند. فرزندانیم، این تکرار میشود: تغذیه، راهپیمایی، سپس استراحت، غذای بیشتر، استراحتی بیشتر، راهپیمایی بیشتری تا همه شما به دهانهٔ غاری امن باشید. آنگاه باید صبر کنید تا چشمشان عادت کند به روشنایی و نور کامل، زیرا دیدشان کم شدهاست و چشمانشان با نور شدید خورشید آشنا نیستند. اما کمکشدهاند توسط مشاهدهی نور از لامپهای شمای شما و در این زمان که نزدیک دهانهٔ غار هستند، برخی نوری باعث میشود تا تونلها کمتر تاریک باشند. دیدی فرزندانیم زیبایی من از رنووال با چه صبر و عشق باید برادران و خواهران خود را نجات بدهید که در تاریکیاند. زمان خواهد بود برای بحث دربارهٔ آنچه رخ داد و چگونه این موضوع را در آینده جلوگیری کنیم، اما وقتی زندگیشان به خطر افتادهاست مهم نیست. تنها مهم است تأمین نیازهای لازم باشد تا دوباره زنده شوند و از تاریکی خارج شوند. همینطور باید با برادر یا خواهر خود که در تاریکی هستند رفتار کنید: مهربانی، رحمت و عشق بدهید. با طبیعت شکنندهٔ روحی که یک جان در تاریکی پیدا میکنید نرم باشید. نور آرام باشید نه نور روشن، داورانهای که چشمها را کور کند. عاشقی باشید. رحمی و آمرزی باشید. همهی عشق باشید. «اما مادر» میگویی، «ما نمی�دیم چه چیزی نیاز یک روح دارد که در تاریکی بودهاست. ما ندانستیم چگونه رفتار کنیم.» به این پاسخ میدهم: انجیلها را بخواند فرزندانیم نور. ببینید با چه رحمت بزرگی پسر من پشیمانان گناهکارها را درمان کرد. او آنان را کنار گذاشت تا فقط آنهایی که در آن زمان مهم بودند، معامله کند. نه، چنین نکرد. توقف کرد و به هر روحی نیاز داشت نظرش کرد. آه! چگونه با عشق پسرم بر قلب یک جان بینیاز از عشق نگاه میکرد. این دیدار دلشان را ذوب کرده بود و در همان زمان نیرو و امید آنها را دوباره زنده میساخت. نگاه عاشقی او حتی گناهکاران بیشترین نیاز را درمان میکند، زیرا همهی عشق است و هر کس را پذیرفت، آمرزش داد، به هر روحی که خدا خلق کرد احترام و ارزشی داد که خواسته و заслуا دارد. او را نادیده نگرفتند بلکه با محبت آنها را فراخواند تا به سوی آن کسی که منبع نور و منشأ و منبع عشق است، نزدیک شوند. این فرزندم، فرزندانم، آنچه باید از شما تقلید کنید باشد. انجیل پسرم را بخوانید و بدانید چه کاری میخواهند از شما انجام دهید و باشید. اعمال رسولان پسرم را بخوانید و بفهمید که هم به عنوان رسولانش فراخوانده شدهاید زیرا رسولان حامل خبر خوب هستند، خبر مسیح، خبری که خدا عشق است و او همه چیز را دوست دارد. این چیزیست که باید برای یسوع شما، فرزندان نورم، فرزندان تجدید حیاتم باشید. نورش باشید، محبتش را به ملل بیاورید. این همهچیز است، فرزندانم و این همهکار است.”
مرحبا مادر عزیز پروردگار من. از این درس زیبای شما سپاسگزاری میکنیم. سپاسی که ما را نشان دادید چگونه باید فرزندان نور باشیم و چطور محبت یسوع را به برادران و خواهرانم در تاریکی زندگی کنیم، زیرا آنها راه خود را گمشدهاند. کمک کنید مادر عزیز تا بتوانیم همان کودکان باشیم که برای یسوع تصمیم گرفتند تا نور، آب و غذا و بیشتر از همه عشق را به آنها بیاوریم که گمراه شده و در تاریکی هستند. سپاسی، مادر مقدس که فرزندان خود را دوست دارید و میخواهید ما تمام آنچه خدا خواستهاست باشیم. کمک کنید تا بتوانیم ‘بله’مان را بدهیم مانند شما با آسانی و سخاوت به دنیا یسوع آمد تا همه از عمل نجاتدهندهاش در گولگوتا بهرهمند شوند. او، چه عشق! چه سخاوتمندی! چه رحمتی که در قلب پاکیزهٔ تو زندگی میکند، مادر عزیز خداوند. کمک کنید مریم محبوب به ما مانند شما باشیم، یک شاگرد کامل یسوع از هر لحاظ. آموزش دهید مادربزرگم، ستارمان و راهنمای من را طی این سفر خطرناک اما مبارکهٔ حیات تا دنبال تو برسیم به یسوع، گنجینهٔ ما، خداوندما. سپاسی مادر عزیز که از ما دست نبریدهاید و برای ما دعا میکنید و درسهای محبتتان را آموزش دهید. من دوست دارم شما، مادر مقدس و سپاسگزاری میکنم.”
سپاسی یسوع که مادربزرگت پاکیزهٔ خود را با همه بشر تقسیم کردی. چه هدیه زیبایی به ما دادی، فرزندان گمراه تو! البته از این تاریکی خارج خواهیم شد، پروردگار وقتی یک مادر روشن و پاک و کامل برای راهنمایمان بدهید. سپاسی خداوندم و پروردگارم.”
“خوش آمدید کوچکترین بچهام، دخترم. شکرگزاریت من را شاد میکند و من نیز از آن که این هدیهای را از من پذیرفتهاید سپاسگزار هستم. این هدیهٔ کامل مادرم و محبتش هرگز نباید رد شود زیرا چنین بزرگ است که او را به فرزندانم دهم. دنبال مریم زیبای مادرم باشید و تمام کلمات، پیامهای عشق و راهنماییاش تا آنکه تنها او کاملاً من، پسرش را پیروی کرد و زندگی پاکیزهٔ مقدس و کاملی از محبت در هر لحظه داشت. کیست که بهتر میتواند فرزندان نورم را آموزش دهد چگونه یک شخص مقدس باشیم؟ اگر نه او، هیچکس.”
بله خداوند. سپاسی یسوع!”
عیسی، آیا چیزی دیگر داری که به من بگوید؟
«بله، فرزندم. این پارابلا را بخوان، فکر کن و مطالعه کنید که مادرم درباره نجات کسانی در تاریکی گفته است. این پارابلا غنی از حقیقتهای روحانی است و اگرچه ساده به نظر میرسد، دارای لایهها زیادی معنی دارد. این حقیقات را بررسی کنید. عمیقاً کاوش کنید تا لایهها را کشف کنید. برای مثال، راهنما که او اشاره کرده است، کسی که باید در چنین مأموریت نجاتیابیای رهبری کند تا کسانی را پیدا کند که در داستان غار گم شدهاند، پسران کشیش مقدس من هستند. بسیاری از راهنمایان وجود دارند، دخترم، و این راهنمایان بسیار مهارتمند و توانا در یافتن روحهای گمشده و رهبری کردن آنها خارج از تاریکی هستند. کسانی که این مأموریت رحمت را کامل میکنند پسران کشیش مقدس من هستند که مادرم را دنبال میکنند زیرا او مادر کلیسای من است. کسانی که مادرم، اولین شاگرد، تابوت عهد در عصر بالاترین همه اعصار، تجسم و تولد بعدی من بین انسانها را دوست دارند و دنبال میکنند، راهی امن به من و پدرم دارند. او حوا جدید است. او پیشگام، رهبر میان رهبران، ستاره است. دیدید دخترم؟ همانطور که سحرآمیزان ستارهٔ بیتلحم را دیدهاند و آنرا تا رسیدن به مقصد خود یعنی من دنبال کردهاند، همینطور برای تو و همه فرزندان من نیز هست. زن روشنترین، مخلوقی براق از تمام بشر، کسی است که پر از نعمت و بنابراین کاملاً پر از عشق من، من، خدا است مریم، زنی پوشیده با خورشید با تاج ۱۲ ستاره. او مادر زیبایم مریم، فرزندان خود را در راه مستقیمترین به من، عیسی هدایت میکند. دیدید کودکان نور؟ این مادرم و شما، مریم است که راه نجات را میداند زیرا آنرا برای تو آماده کرده بود؛ با من پیادهروی کرد. او همراه من در هر لحظه از زندگی من تا آخرین لحظات زندگی دنیوی و مرگ من بر صلیب ایستاد، آخرین لحظهٔ پایان عصر دوره زمانی زندگی قبل از فداکاری. او پل بین زمان عهد عتیق، فرزندان اسرائیل به زمان عهد جدید، زمان مسیح و کودکان نور، کودکان انجیل بود. او مرا با «بله» کامل وارد دنیا کرد - یک بله که روز بعد روز، هر لحظهٔ روزهایش را داد - آن زیبایی، پُرستاری، تودهٔ «بله». این «بله» او ردِ «نه» آدم و حوا در باغ بود. این «بله» به فرشته، پیامرسانم گفت که آغاز بزرگترین رویداد تاریخ خلق شد: خدا انسان گردید. من با ارادهٔ خدا بشر گشتندم در ظرف قیمتی تنها زن مقدس کاملی که خدا آفرید که توسط بلهٔ او عمل نجاتدار مرا، فداکار، مسیح را به وجود آورد - آنکه بسیار انتظار میشد و برایش مردمم طولانی مدت دعا کردند. آری مادر مقدس من مریم «بله» خود باعث شد ارادهٔ خدا برای نجات کل نژاد انسانی از طریق من تحقق یابد. او حق دارد که توسط تمام نژاد بشر تشکر، عشق و احترام زیادی دریافت کند اما در عوض بسیاری از فرزندان خدا شخصی را رد میکنند که بلهٔ او سبب عمل فداکاری عاشقی مرا شد.» بچهها، مادرتان را رد نکنید، مادرتم را، چرا بدون خضوع کامل او، خیرخواهی کامل او، ارادهٔ کامل او در درون ارادهٔ سهتنیِ کامل، شما از فایدهی مرگ و قیامت من بهرهای نمی�د. کلیسای مقدس مرا بر زمین و مقدسات زندگی ندارید. بچههایم، اگر نبودن آمدنم دقیقاً در لحظهی مناسب تاریخ، دنیا خود را نابود کرده بود و بنابراین شما به جهان متولد نشدهبودیدم چرا که یک جهان برای تولد وجود نداشتهاست، زمينی برای تولد. بله دخترم باید شروع کنید دیدن اهمیت نقش مادرم در هر زندگی بر زمین، چون بدون ‘بله’ او نه تنها عملِ فداکاری در لحظهٔ برنامهریزیشده از همهی زمان توسط پدرم رخ نمی�ده بود بلکه دنیا نیز بهدست مردان شرور نابود شدهبوده که پیرو دشمن من و شما هستند.
اما بهدلیل «بله» مادرم، اراده پدرم انجام شد و بقیه همه چیزها مانند آنچه میگویید «تاریخ است». پس دیدی که فرزندان من، مادرم هرگز شما را گمراه نخواهد کرد و نه تنها اینکه او هیچگاه شما را گمراه نمی�بند بلکه هدایتکننده کامل برای راهنمایی به سوی من است. برای کسانی که فکر میکنید نیاز به مادرم ندارید دوباره بفکرید. زیرا آنها که چنین گفتهاند خودشان را بالاتر از من، پروردگار و نجاتدهنده شما قرار دادهاند، چرا که حتی من نیز نیازمند مادرم بودم. «اما عیسی»، میگویید، «تو خدا هستی. قطعاً نیاز به مریم نداشتی.» در پاسخ گفتم: بله، من خدایم و همچنین انسان محسوسام، زیرا انسانیت واقعی را بر خود گرفتم و با این که بشر بودم و الهیم نیز بودم، پسر پدر، نیازمند یک مادر بودم و نه هر مادری میتوانست باشد. چرا که برای فرزند خدا و فرزند آدم، پدر خواستار یک مادر کامل بود، در همهچیزها کامل. آیا من چیزی کمتر را انتخاب میکردم؟ قطعاً خیر، زیرا او مقدسترین مقدسها، تابوت عهد، آن کسی است که مرا در رحم پاک خود حمل کرد، مرا درون رحم تغذیه کرد و با شیرش بهعنوان نوزاد مرا پریدهاست. آن کس که کاملاً و کاملتر از همه چیزها میپسندید تا خدا را بپرستد — کاملا. مادر شما و مادر من تنها روح انسانی است که در تمامچیزهای ممکن، کامل است و اینکه ما با خودمان بهخودمان کامل هستیم؟ نه، قطعاً خیر. او گفت: بله! او توسط پدر خدای با هدف خاصی و مأموریت مادری خدا ساخته شدهاست، مادر نسل بشر، آنچه ایو را با «نه»اش انجام داد را برطرف میکند و با «بله» مریم فرزندان من را به سوی من بازمیگرداند، به سوی پادشاهی پدرم، دوباره وارد خانواده کامل پدرش میشود. فرزندان من، دنبال کنید مادر زیبای مریم از طریق من، عیسی شما، همه چیز برایتان خوب خواهد شد. درس پارابل رحم او را مطالعه کنید تا در مورد وضعیت خاص و ویژه خودتون اطلاع پیدا کنید، زیرا فرزندان نور، زندگی در دنیایی هستید که تصمیم به تاریکی گرفتهاست. زندگی در عصر نافرمانی است و نتیجه آنها گمراهی، تاریکی، از دست دادن هدف زندگی، فقدان جهتگیری و پیامدهای حاصل — فرهنگ مرگ است. فرزندان تجدید حیات، مأموریت نجات شماست. عشق من، نور من، رحمت مرا به همه کسانی که با آنها ملاقات میکنید بیاورید. برای دیگران عاشقی باشید. زمانی هست تا آموزش دهیم. زمانی هست تا اصلاح کنیم، البته، اما این نیز یک وقت است که روحها در خطر هستند، زیرا از عشق و رحمت مردهاند و شما کسانی هستید که پدرم از همهچیزها پیشبینی کردهاست تا در این عصر تاریکی زندگی کنید تا نور جهان باشید. من نور دنیا هستم و باید در من زنده شوید و من نیز در تو باشیم تا شمعهای مرا باشید. همیشه به منبع نور و زندگی، حقیقت و زندگی، من برگردانید. مرا در اقربت پیدا خواهید کرد که حیات واقعی، منبع و اوج کلیساست به زندگی خود را با من در مقدسترین عیار، منبع همه زندگانی و آب حیات متحد کنید و مرا به جهان تاریک ببرید. فرزندان نور، بروید — گمشدهها را یافتد، برادران و خواهرانتان را دوست داشته باشید، برایشان دعا کنید، بارهای آنان را بکشید. تنها از من کمک بخواهید یا نمی�اید توانایی انجام آن را پیدا میکنید. به کلمات مادرم گوش دهید. نمونهای باشند که چگونه در نور پیادهروی کنیم. مقدس و زنده باشید. با سادهگی، عشق، وحدت و صلح زندگی کنید.”
سپاسگزارم خداوند. به ما کمک کنید تا چنانچه میگویدید بکنیم، خداوند. بدون شما هیچچیز نمی�اید کرد، عیسی، خداوند. دوست من خواسته که با تو صحبت کنم و در این رویداد دشوار جهتگیری را از تو بخواهم. عیسی، اگر ارادهٔ تو باشد، لطفا به دوست من بگو چه میخواهی او کند. تنها آرزو دارد ارادهٔ تو را انجام دهد. آیا چیزی دارید که برای من دربارهی آن بگویید؟ اگر نه، فهمیدهام زیرا باور داریم شما و مادر مقدسش راهنمایی خواهد کرد. از این رو سوال کردهام چون خواسته بود.”
“پسرم، به پسر من بگو که همه تصمیمات زندگی او را هدایت میکنم. از من خواسته بود خانوادهاش را با خود ببرم و این کار را انجام دادهام و ادامه خواهد داد. (نام حذف شده)، فرزند محبوب و وفادار من، ترس نکنید و هیچ گونه اضطراب اجازه دسترسی به قلب قیمتی شما نداده باشد. من، عیسیتان، هرگز از تو رها نشدهام و همیشه نخواهم کرد و اکنون نیز در این شرایط سخت نمیتوانست. پسرم، همانطور که هدیه آزادی اختیار را به مخلوقات خود میدهم، همچنین خواستار احترام این آزادی توسط فرزندانش است، حتی در کودکانشان. من میدانم که این یک صلیب بزرگ است گاهی اوقات. یکی از آنهایی است که با تو، پسرم، تحمل میکنم. اجازه میدهم تا کمی تجربه کنی آنچه بهطور مستمر تجربه میکنم و همانا دیدن فرزندان خود انتخابهایی خارج از اراده الهی را انجام دهند. این را (نام حذف شده) برای یادآوری چیزی گفتهام که شما آنرا میدانید اما آشنایی با رنج نجاتدهندهیتان است. همچنین به تو یادآور هستم که صلیب همراه با قیامت است و قطعاً بدون صلیب هیچ قیامت وجود ندارد. پسرم، این را نمی�برم تا هوشت را تحقیر کنم زیرا عیسیتان خوب میداند که اصل صلیبی را فهمیدهاید. تنها برای یادآوری اینکه گفتهایدی به من که میل داری با من در صلیب متحد شوی و برای تو هیچ راه دیگری نیست، همانطور که مادرم نیز نمی�برده بود مگر همراهی با من در صلبانی. پسرم، باید یک احساس تازه از اعتماد به من و برنامهی من داشته باشید. برخی را باید آزاد بگذاریم تا انتخابهای خودشان را انجام دهند. بدین طریق، اعتماد به من و مریم مقدس، وقتی کسانی که دوست دارید بازگردند، با آزادی خواهند آمد. عشقشان بسیار قویتر خواهد بود زیرا تجربهی عشقتان را که بدون هیچ شرطی میدهید و رحمتتان کردهاند. میدانم این چیزی نیست که برنامهریزی کردیدی اگرچه آنرا پیشبینی کردیدی، نمی�بردی. پایانای که خواستارید پسرم به ثمر خواهند رسید اما زمان نیاز دارد تا بذر کند، زمانی برای تغذیه در خاک، زمانی برای ریشهدار شدن و زمانی برای پریدن. گاهی اوقات باید گیاهانی را که با رشد آلوده شدهاند بیرون کشیم، خاک را کاشت کنیم، اجازه دهیم خاک آرامش یابد، دانهها را چرخاندهایم و دوباره شروع کنیم. اکنون این زمان است پسرم که بسیار محبوبام. اکنون وقت آنست. در حکمتتانی که از طریق رنجهای بسیاری و دعا به دست آوردی میدانید که این زمان رسیدهاست. خواستار هستم تا این رنجها و دانش را با نعمتهای مادرم تحمل کنید که آزادانه و بکراً برای شما داده شدهاند. مانند مادرم باش، که اجازه میدهد فرزندانش از او دور شوند، بخشایششان کند، همیشه برای آنان دعا کرده باشد و پیش پدر میانجیگری نموده و بهطوری محبتآمیز آنها را بازگرداند وقتی دیدند انتخابهای بدی انجام دادهاند. در بازگشتشان شادمانده است و وحدتشان با من را جشن میگیرد، هیچگاه فرزندانش را که گمراه شده بودند سرزنش نمی�برد. تنها پذیرایی، عشق و رحمت به فرزندانش و پسرم وقتی بازمیگردند روبرو هستند. همینطور باشید پسرم. همه چیز خوب خواهد بود. در مورد خانه نگران نباشید زیرا همیشه متعلق به شما بودهاست چه کسی آنجا زندگی کند و همواره خواهد بود. بیتوجه از آن که تصمیمی بگیری، همراه تو هستم. من تو را دوست دارم و به تو اعتماد میکنم تا من و مادرم را در هر جایی که ما تو را هدایت کنیم دنبال کنید. این همه چیز است و همین همه چیزیست. فرزند عزیزم، من تو را با یک عشق عاشقی که تنها برای من شناخته شدهاست دوست دارم، زیرا عشق من تمامگیرنده اما زندهسازنده است. من همراهت هستم و تو نیز همراه من میایی.”
مرسید عزیز یسوع از راهنمایی شما و کلمات زندگیبخش برای دوست من. مرسی، یسوع!
“خوش آمدید دخترم. من تو را دوست دارم و همه فرزندان نورم و همهٔ فرزندان تاریکیام که باید تمامشان فرزندان نورم بودند. گوسفند کوچکم، نمیتوانی درک کنی غم عمیقی که در قلب مقدسم برای فرزندانی که از دست رفتهاند هست. هر چه میتوانی بکن تا عشق من را به آنان برسانی، دخترم. همه چیز و هیچچیز دیگری که بتوانی درون وضعیت زندگی خودت انجام بدی. مأموریت من برای تو یک مأموریتی نجات است و همین دلیل است که باید بر زندگی و انتخابهای خودت فکر کنی. در نظر بگیری چرا به خدمت دیگران دعوت شدهای.”
(profession omitted). تو دعوت شدهای تا به برادران و خواهرتان، خاصه قلبشان خدمت کنی. فرزندم، این دعوت اتفاقی نبود، چرا که اگرچه درمانی که پزشکان توصیه میکنند طبیعتاً جسمانی است، اما از سنین جوانیت خود آگاه بودی که مراقبت باید با صبر، عشق و رحمت انجام شود. در هنگام ارائه مراقبت، مهارتها و درسهای ارزشمند عاشقی را آموختید. بعدتر، وقتی تو را به پستهای رهبری قرار دادم تا بتوانی دیگران را آموزش دهی، راه خودت که همان راه من از رهبری برای خدمت به کسانی است که رهبرشان هستی، یاد بگیرند. تواناییها و استعدادهایشان را شناسایی میکنی و آنهاشان را دعوت میکنی تا در کل تیم مشارکت کنند. این باعث میشود دیگران دیدگاه و دانش خود دربارهٔ ارزشی و ارزششون به عنوان فرزندان خدا داشته باشند. دخترم، از پروردگارت خشمگین نشو که تو رو در میدان خرگوشکها رها کرده، چرا که من راه سخت را برای خوبیت انتخاب کردهام تا بتوانی راه شوق من را یاد بگیری. تو را دوست دارم و از تو خواستار زیادی هستم. پسر عزیزم، شوهرت نیز روی یک مسیر رهبری مشابه رفتهاست، منحصر به فراخوانش، پر از ماینها و مانعها. او برای بسیاری آماده شد و مأموریتشون با شروع زمانش در بیابان که تنها، گمشده و رها شده توسط والدینش میپنداشت، آغاز شد. (نام پنهان)، پسر زیبایم، من تو را هرگز رها نکردم. فرزند عزیزم، همیشه همراهت بودم. به کمپ رفتیم. وقتی در شبها با گریه روی تخت خوابید و اشکهایت از چهرهات جاری میشد، کنارتو بودم. دیدم، پسر عزیز من. اشکهایت، اشکهایمن بودند. باور کن که زمانیکه بگویم، بیشتر از تو غمیدهبودم ولی این زمان را اجازه دادم تا روزی وقتی کودکان کوچولوایی که به تو و همسرت میفرستم کاملاً گمشده و رها شده احساس کنند، کمی ایدئال داشته باشید چگونه حس میکنند. چه کسی برای یک کودک بی والدین از آن کسانی است که آرزو داشت پدرش او را دوست دارد و حضورش در میانشان را خواستار باشد؟ مادر زیبایت رو خیلی زود از دست دادی، پسرم. بله، من میدانم چقدر سالها ازدست دادهای. مادرت که تو را بسیار دوست داشت و همه چیزهایی که میداند برای تبدیل شدن به یک رهبر بین مردان با استفاده از بیماری نمیتوانستهاست عشقش رو بدهد که آنچنان شایستگی داشته بودی و او آرزو کردهبود. اکنون، در پادشاهی آسمانی من، این زیبایی مادرانه را میدهد. برای اینکه تو همسر عاشقی پیدا کنی که میداند چگونه به تو عشق بی شرط بدهد و همچنین چگونه فضای آزادی و آزادگی رو بدهد تا مردی باشی که هستی، از پدرت و مادرت مبارکشون سپاسگزار باشید که (نام پنهان) را در زندگیات آوردند. او نیز برای اینکه دخترانی داشتهباشی دعا کرد چون میدانست تو هیچ فرزند خود نداردی و این تجربهها و درسهای لازم رو برای مأموریت آیندهت فراهم خواهد کرد. حتی تجربیات نظامی که داشتید، توسط من به شما داده شد، پسرم. همهی زندگیات را در نور مأموریت آیندگانتان بررسی کنید، آنچه میدانید، شروع کنیم تا بفهمیم دست من از ابتدا بر روی تو بود. پسرم، حتی جدایی که تجربه کردی وقتی پدرت در جنگ جهانی دوم خدمت میکرد تا زمانی که دلم از ترک پدری تو، داداشتو، به شدت و با صداقت غمیده بود، آمادهسازی برای رحمت و لطف برای (نام مخفی) و دیگر کودکان هستی که من تو را فرستادم. صبر کن، مهربان باش، لطفوار باش، پسر شجاعم. از کمبود عشق، جدایی و حتی زندگی جدا از من بسیاری زخم برداری. ببین چطور به آرامی راهنمایت کردم، دوست داشتم، فضا و اختیار خود را دادم و در دلتو بذرهای تمایل و عشق کاشتم. مردم رو برای تو فرستادم تا نگاهی بر من و کلیسام داشته باشی تا روزی با اقتدار، شوق و تصمیمگیری که در طبیعتت گذاشته بودم برگشتی. دوست دارم پسرم و هرگز تو را رها نکردهام. اکنون مرد خدا هستی، کامل نیستم میدانم اما به سوی قدسیتی رشد میکنی. ادامه ده تا دعا کنی و خانوادهتو رهبری کنی، پسرم، چون این رهبری، این فضیلت، این شمشیر عدالت با دل پر از عشق و رحمت ابزارهایی هستند که تو نیاز داری و من خواستار آن هستم که آنها را کشتی و بکار بردی دقیقاً آنچه برای مأموریتتو لازم است که توسط پدرم در آسمان به تو داده شدهاست. شجاعت پیدا کن، پسرم، چون همه چیزی که میخواهم انجام دهی و از من پیروی کنی، همسرت رو دوست داری و همهی آنهایی را که به تو سپردهام تا آخرین نفس خود بردی و وارد پادشاهی آسمانیم شود. بله، مأموریتای که به تو میدهم چالش برانگیز است، اما کمتر از چیزی که در آن کشیده شده و چالشیده باشی رضایت نمیتوانی پذیری. دست سنت جوزف را بگیر و پرچم مادرم رو بر خود پوشان. برای پسران مقدس روحانیام و خانوادهتو و کودکانای که به تو میآورم و تبدیل به خانوادهت خواهند شد، این پارچه حفاظتی باش. پدرم را به تو میدهم تا در همهی راهها راهنمایت کند و مادرم رو نشان دهد چطور باید تمام فرزندانم را با عشقی که تنها او میداند دوست دارید. او همچنین همسرت رو آموزش میدهد که چهطوری بپذیرد، برای این کار به او اعتماد کن تا تقویتش کنی. شما دو نفر باید یاد گیرید مانند خانواده مقدس عاشق باشید، چون نوعی وحدت و عشق لازم است و حتی پیش شرط پذیرایی از آنهایی هست که من تو را میآورم. پسرم، برای جلسه در (جای مخفی) دعا کن که برای جامعهتو حیاتیست. هر مرد رو به عنوان برادر خود ببین، چرا که حقیقتاً هستند. نزدیکتری نسبت به کسی دیگر خواهند بود و تو و دخترم این موضوع را با گذشت زمان بیشتر فهمیده باشید. من (نامهای مخفی) همسایگانت را میدهم تا آنها را بپذیری و در یک روش خاص دوست دارید، چرا که از همهی کسانی روی زمین نزدیکتر خواهند بود. مادرم هر رویداد پیش از این جامعه و پس از آن را تنظیم کردهاست تا به تحقق برنامههایش و برنامههایم برسد. (پیام خصوصی حذف شده) پسرم، روزهای خوب برای تو در نظر دارم، اگرچه سخت هستند اما روزهایی مبارک خواهد شد. آرام باش، همهی تصمیمها رو به من و سنت جوزف سپار که ما راهنمایت خواهیم کرد. خوشحال باش و دل روشن داشته باشی. همچنین با حس خندهدار شیرین و نرم خود برکت خوردهای. از این استفاده کن تا در روزهای سخت اما پربرکتی برای دیگران شادی بیاورید. من تو را دوست دارم، عزیزمها. با سلامت بروید، حالا برای عشق و خدمت به من و عشق و خدمت به یکدیگر. عاشقی نسبت به یکدیگر و هر کس که ملاقات میکنید باشید. خوشی را در دیدار خودتان بیاورید. این یک ماجرای جدید است و گوش دادن شما، همدردی، حساسیت و حکمت، همه دوستانهتان با عشق پاک دخترتان و خوشحالیشان، به دیدار و جامعهای که میآیید خوش آمد گویی و لازم خواهد بود. همه چیز خوب خواهد شد. با انتظار از بسیاری نعمتها و هدایایی که برای فرزندانشم وفادارش را دارم بروید که دعوتشان را پذیرفتند تا جامعهاش را تشکیل دهند. من شما را التماس میکنم به تمام افراد بازبینی کنید زیرا اکثر آنها ظاهراً خودتوجه هستند، اما در درونشان ترس دارند و از دوستیتان، اعتمادشما، تواضعشما و بیشتر از همه قبولشما و عشقشان بهره خواهند برد. من نعمتهای مهمانی را که این عصر کمبود دارد به شما میبخشم. من تو را دوست دارم. در نام پدرم، در نامم و در اسم روحالقدس مقدسام برکت دهم. با سلامت، خوشحالی و عشقم بروید.”
سپاسگزارم، عیسی، پروردگارم و خدایم!