صبح بخیر، عیسی که همیشه در مقدسترین قربانی حاضر هستید. من شما را دوست دارم و ستایش میکنم، پروردگارم و خدایم، همهچیزم. شما را پادشاه پادشاهان و خداوند خداوندها ستایش میکنم. از حضورت در اینجا تشکر میکنم، عیسی. به شما نیاز داریم، پروردگارم و نجاتدهندهی من. کمک کنید، عیسی. دل سنگین دارم امروز، خدایم، چون برای پسرم نگران هستم. او بسیار مبارزه میکند، خداوند، و تلاش زیادی میکند تا زندگیاش را در دست بگیرد. اما این شیطان اعتیاد بر پشتش است، عیسی. از این آزاد کنید، پروردگارم کاملاً. لطفا او را درمان کنید، خدایم. او دارای بسیاری از هدایا و استعدادها است و احساس میکنم شما کار مهمی برای پادشاهیت خود در نظر دارید که باید انجام دهد، خداوند اما نیاز دارد تا از زنجیرهای این آزاد شود تا کاری که شما خواستهاید بکند، به روشنایی عشقت زندگی کند. درمان کنید او را، عیسی همانطور که تنها شما میتوانید. امیدی من و نجاتم هستید. صلح بر وی بیارید، عیسی، و روشنایی ذهن برای دیدن و شنیدن واضح وقتی شیطان دروغهایش را به او بگوید تا رفتار خود را توجیه کند. فرشتهی نگهبان هر لطفی که از پروردگارمان نیاز دارد برای مبارزه با این نبرد که روحها را برده میدارد و مانع آنها از تحقق پتانسیل خداوند شدهاند، بر وی بیارید. قدیسان آسمانی به فرشتهی نگهبانش کمک کنید با لطفها و دعاهای خود و قوت. یک ارتش قدرتمند جنگجویان آسمانی اطرافش قرار دهید و مردم را که میخواهند او را آسیب بزنند یا اجازه دهند، دور نگاه دارید. لطفا، عیسی و همهی شما آسمانیان. به عنوان یک بیچاره با دل صادقانهای که نیاز فوری دارد، نزدتان آمدهام. چه قدیسی این بیچارهٔ فقیر را رد میکند؟
«دخترم، کوچک من، رنج و دردی که میبینی و احساس میکنی را مشاهده و حس میکنم. آگاه هستم از دردت. مراقبت دارم. تو را دوست داریم. دعاهایتو شنیدیم. آنها بر گوشی بیسواد نمی�دهند. دل من برای تو باز است و تو را در قلب مقدس خود پناه دادهای که تو را دوست دارد و آرامش میبخشد. با من، کوچک گوسفندی، امن هستی. صبرآورم، مهربانم و لطفآمیزم. نمی�دهد که هیچکدام از فرزندانت رنج بکشند. صلح خود را به تو میدهیم. در صلح من آرامش یاب. کار بزرگی در پسرت انجام میدهم. خواهی دید. وقتی آوازهای شایعه یا حتی واقعیتها شنید، نگران نشو. این معنی ندارد که عیسیتو کاری نمی�دهد، فقط اینکه نیاز به بیشتر دعا هست. برای او مَسهای بگویید. بسیار پیش رفته و من را رها نخواهم کرد. سفرش سخت و طولانی است، اگرچه. با او راه برو. تشویق کن. دوست دارم. برای او دعا کنید. در روزاری خانوادهتو برای کسانی که به اعتیاد دچار شدهاند دعا بکنید. همه فرزندانت جهان از این بندگی رنج میکشنند و عوارض ناشی از آن را تحمل میکنند. بسیاری هیچکسی جز قدیسان آسمان برایشان نمی�دهد. من، مقدسهاستم در زمین، خواستار هستم که دعاهای خود را با همه آسمان برای این قصد به هم بپیونداند. روحهای بسیار بر اثر مواد مخدر از دست میروند. عیسیتو نیز این روحها را دوست دارد و رنجشان و تلاششان برای آزادی را میدانیم. بیشتر کسی نمی�دهد که آنها را درک کند. بسیاری از فرزندانت فقیر من که به اعتیاد دارو دچار شدهاند، حتی هنگام زهرآمیزی درخواست کمک خود را از من میکنند. این روحها هنگامی که میمیرند توسط من برای مدت زمانی که نیاز است تا پاکسازی شوند و آزاد باشند از همه وابستگیهای این گناهان به پاکیزگی برده میشوند. من، عیسیتو، آنها را بسیار مهربانی دوست دارم. آنها متشکرم و محبتآمیز هستند و اغلب حساسترین روحها هستند که در جهان آزمونهای غلبهکننده داشتهاند و هیچکسی راهشان را نشان ندادهاست. خداوندی لطفکار هستم، دخترم. هر روحه برای من به صورت بسیار خصوصی شناخته شدهاست. همه چیزهایی که دربارهٔ پسرت میدانستم را میدانیم. آزمانشها، کار وی در شاهدی بودن برای من و تمایلات آنهایی که دنبالشان باشند را مشاهده میکنیم. آنها سخت تلاش میکنند تا او سقوط کند. دیدار کنیم که گاهی اوقات سرپا است و افتادهاست. به او کمک میکنم و کلمات تشویقی محبتآمیز به گوشش فهماندهام. برای تماس با وی، دوستان را فرستادم، وضعیتاش را بررسی کنند. مادرش الهامی شده تا یادداشتهای عشق و برکات بفرستد. همچنین افراد نیازمندی که از کمک او در پی هستند را نزد او میفریستم. این به هر دویشان سود دارد. باید به من اعتماد کنید، دخترم. روش پیشنهادی خودت برای بهبودش را روی وی نگاه ندارید، زیرا گاهی اوقات سخت است تا راه من فهمیده شود. گاه وقتها دشوارتر از آنچه میبینیم دیده نمی�دهد و زمانی که چیزها بدتر به نظر میرسند. در کار هستم و باید به من اعتماد کنید. او را کاملاً به من بسپار، دخترم. ذهنتو و دلتو از بار حمل وی آزاد سازید، زیرا قادر نیستی اینکار را انجام دهید. او را با امنیت در بازوی عیسیتو قرار بدهید و من او را برمیداریم. کارهای زیادی برای انجام دارد و باید او را به همراه خود بگذارید، خداوندش، نجاتدهندهاش و ردهسازش تا وی را تبدیل کند. زمان انسانی روی اینکار نگاه ندارید. همه چیزها را به عیسیتو بسپارید. اجازه دهید من کار سنگینتری انجام دهم.»
ممنون، عیسی محبوب و رحمتآل من. از تو بسیار سپاسگزار هستم و به عشقت و اطمینانهایت تشکر میکنم. عیسی، برات اعتماد دارم. دشوار است که زمانی کسی با این مشکلات راه خود را ترک کند، بدانیم آیا دوباره به راهتو بازمیگردند یا خیر. سپاس از تو برای کار بزرگی که در زندگی او انجام دادهای. خداوند، من نتایج آنرا میبینم و فقط نمی�بازی همه چیز رو بیاندازد.” . . . اینجا گفتگو شخصی و خصوصی حذف شدهاست. . .
«دخترم، تو برای من بسیار گرانقیمت هستی. ازت دوست دارم. تو را با دل و جان حساس خلق کردم. به دلیل خاصی و هدف ویژهای این کارو انجام دادم. دنیام در حال درد کشیدن است، شکسته شدهاست و بسیاری بیدوست هستند. نیاز داریم که دلتو در دنیای امروز حضور داشته باشید. من از طریق تو دیگران را دوست دارم و همینطور میکنم. اما همچنین به این معنیست که بارهای دیگریها رو بر عهده بگیری که ممکن است بسیار تاثیرگذار رویت باشند، زیرا عمق و حساسیتی که درونتو گذاشتهام باعثش شدهاست. این نیز به معنای آنست که باید بیشتر از قبل بر عیسیتو تکیه کنید تا این بارها را بردارد، چرا که فقط من میتوانم آنها رو ببردارم چون خدا هستم. آنچه نیاز دارید ازت اعتماد درمن است. اکنون بیشتری نسبت به هر زمان دیگری بر من اعتماد دارید، اما دخترم، حالا تو را فراخواندهام تا حتی بیشتر و عمیقتر بر من اعتماد داشته باشی. وقتی کاملاً بر من اعتماد کردی، برای آنکه عشق و رحمتم از طریقت جاری شود، بازتر و آزادتری هستی. با دادن همه نگرانیها، بارها، اضطرابهایت، کارهایتو و حتی بیماریهایی که ممکن است رخ بدهند، فضاهایی ایجاد میکنی تا من را به تو برساندم. این بارها رو بر عهده دارید چون از عشقتو برای دیگران هستن. خدایت تو را چنین خلق کردهاست. یکی میتوانست بگوید که حساسیت عمیقی نسبت به دیگریها و در نتیجه همدردی و عشق همراه با نگرانیهای عمیقتر و باربردهای از برادران و خواهرانت است. وقتی یک نفر دیگرین بار رو دارد، آن را فوراً به من بده تا تو ناامید، خسته و ناتوان برای دادن و دریافت کاملتر محبتمن نشوی. همه چیزرو به من بده، دخترم. در این زمینه پیشرفت کردهای. حالا تو را فراخوانی میکنم که حتی بیشتر از قبل بر عیسیتو اعتماد داشته باشی و تمامش رو بدم. دوست دارم، گوسفندی کوچکم. منتظر هستم تا همه چیزی رو به من ببری. نگران نباشید که عیسیتو آزار دهی یا اینکه باید مانع شوید از دیدن دردی تو چون من همه چیز را میدانم و میبینم. حتی قبل از آنکه خودتو حس کنی، دردِتورا احساس میکنم چرا که میدانیم چه چیزی پیش خواهد آمد و خبرهایی که بهتو رسیدند. دوست دارم و کار مهمی برای تو داریم. بسیاری روحها نیاز دارند تا دعاهایتو را دریافت کنند و نعمتهای رو که از بازوهای مادرِتوم دریافت میکنی. لطفا فضا در دلتو بگشای تا بیشتر و بیشتر نعمتی بهخاطر عشق و خدمت دریافت کنی، همه چیزهایی که تو رو سنگین کرده یا نگران ساختهاست را به من بده. سبکتر خواهی شد و برای روزهای آیدن انرژی بیشتری خواهد بود. این کارو میکنم. آیا اینکاررو انجام دهی، دخترم؟»
بله، عیسی، این بسیار زیباست و پاسخی که نیاز دارم، عیسی. مشکل من یادآوری آن را فوراً انجام دادن است. این چیزیست که با آن مبارزه میکنم، زیرا عادتهای قدیمی فکری و رفتار سخت برای شکستن هستند چنانچه شما میدانید.
«بله دخترم، اما در این زمینه رشد میکنی. پسرت را به من سریعاً آوردی. با تمرین، این بهبود خواهد یافت تا آنقدر که فوراً انجام دهی. البته تمارینی لازم است برای شکلدادن عادتهای جدید.»
بله خداوند، در حال کار بر روی این هستم. متشکرم خداوند.
«متشکریم دخترم، از میلت به رشد و خدمت کردن به من. من راضیام با تو. میدانم گاهی احساس میکنی که من را ناکامی دادهای و دیگران را نیز ناکامی دادهای. این چنین نیست، فرزند کوچکم. این کلمات و فکرهایی که خودت را محکوم میکنی قبول نکند. اینها از من نبودهاند دخترم، و باید رد شوند. تو سخت کار میکنی، بیوقفه، برای خدمت کردن به عیسی در حالیکه خواب و سلامتیات را قربانی کردهای. میدانم نمیتوانید همه آنچه خواستهام این هفته ترتیب دهی. من، عیسایت، هر روز با تو بودم. از برنامه کاری سختت و بسیاری درخواستهایی که بر روی توی گذاشته شدهاست آگاه هستم. باید این بار کارها را به من بسپارید و با اعتماد کنید که قادر هستم.»
عیسی، این اظهارات برای من بسیار محکومکننده هستند و حتی زیر بیان هم نیستند. البته خداوند توانا هستی. تو جهان و همه مخلوقاتت را از هیچ خلق کردی. خوب، در حقیقت تو دنیا را از هیچ آفریدید و سپس خاکی که آفریدهاید، مردم خودت را از خاک ساختید. هرچند بود، جز تو چیزی نبود و ما و همه آنچه برای حفظ زندگی نیاز داریم را ساختهاید. البته میدانم توانا هستی. عیسی، آیا باید کار متوسطی در کاری انجام دهم و بعد از
۸ ساعت، تمام چیزهایی که نمی�برند آنقدر زمان؟ «
«دخترم، بله! از تو میخواهم بهترین کار خود را در زمان اختصاصیافته به هر روز کاری انجام دهی. ۸ تا ۹ ساعت کافی است. بقیه برای وظیفهٔ خود، زندگی خانوادگی و رابطه با من نیاز دارید. اگر چیزی باقی بماند، خوب است. مشکل شما نیست که مأموریت شما غیرعقلانی باشد و مناسب دو نفر باشد. تو خدا نیستی و نمی單ی میتوانی ناپذیر را انجام دهی، هرچند تلاش میکنی. به دلیل کوششهای خود اجازه میدهی دیگران آرامش داشته باشند، و این عادلانه نیست. سلامتی خود، رفاه خانوادهٔ خود و حتی مأموریتای که پدر خدا و من به تو سپردهایم در خطر است. باید الان بفهمی چه قدر مهم است تا ساعت معقولی کار را ترک کنی. شرایط اضطراری در کاری خواهد آمد، البته، و نیاز داری پاسخ دهی. از موقعیتِ خوبیتری برای این عمل خواهید بود وقتی کمتر تحت فشار باشید. میبینی، دخترم؟ تو آرزوی قویای برای مسئولیتپذیری و مسئولیتی داره، من میدونم، چرا که چنین خلق کردم. نمی單می بخواهم فرزندانِ خود به کارشان برده شوند. مرا انتخاب کن و بقیه برطرف خواهد شد. تنها تا حدی کاری یک نفر انجام دهی و برای دو نفر کار میکنی. وقتی تو را روز بعد از بار کاری خسته میبینم، من راضی نیستم. آرامش و شادیت رو از دست میدهی زمانی که احساس برده شدن داری. این خلاف ارادهٔ من است. اجازه بده به مرا با رهبریِ خود حل کنیم. بر من اعتماد داشته باش، دخترم. همه چیز را به من سپار.»
بله، خداوند، میفهمم و از آن که این کار رو تا حال انجام ندادهام بسیار پوزش میخواهم.
«تمامی یک فرایند یادگیری است. به تو نشان میدهم چه کاری در هر قدمِ سفرت نیاز داره. من راضی هستم و آرزو داریم نزدیکتر از قبل باشیم. روزی، به تو خواهم گفت که وقت ترک کارت رسیدهاست، فرزند کوچکم. تا آن زمان باید تعادل بین کار، دعا و وظیفهٔ خود برقرار کنی تا همه چیزهایی که عیسی میخواهد تو باشی را انجام دهی. من تو رو از یک فرهنگ محافظت میکنم که هر چیزی را از افراد گرفته و فقط ذهنِ خالی، دل و روحِ فرزندانِ من باقی میگذارد که آنها با سرگرمیهای لذتبخش، مواد مخدر و سایر رفتارهای گناهکار این خلاء در قلب و ذهنتان رو پر کنند چون عیسیشون فراموش شدهاست. تو باید نمونهای از زندگی مقدس باشی. نمی單ی ممکن باشد به کارت برده شدی و همچنان بر مسیرِ قدسی که برای تو تعیین کردهام پیش بروی. میبینی، فرزند کوچکم؟ من باربان خوب هستم. اجازه بده مرا بچهٔ کوچولو را به ارتفاعات جدیدی از قدسیت ببرم. بهترین چیزها رو آرزو داره برای فرزندانِ خود. بهترین چیزها رو آرزو داره. من آنچه که برای تو بهترین است.»
بله، عیسی. از این که اجازه میدهی به بهترین تواناییم در ساعات اختصاص یافته و بیشتر از آن کار کنم، سپاسگزار هستم. تو را ستایش میکنم و تشکر میگویم. متوجه شدم ممکن است نظرات خوب دریافت نکنم، اما مهم نیست. ارادهت در خدمت کردن به تو و خانوادهام همه چیز است که اهمیت دارد. خداوند، از این که راهی برای من باز کردی که پیشتر آشکار نبود، سپاسگزار هستم.
«دختری، میخواهم تا پیمایش کنی و با من صحبت کنی. میخواهم تو بیشتر آرامش یابی و شادی پیدا کنی و در گفتگو با من باشی که طبیعت را بسیار دوست داری. من خدای غیور هستم و میخواهم دخترم زمان خود را به همراه من بگذراند. این خواستهام ازت است، بنابراین وقتی روزانه کار خود را زودتر ترک میکنی (نکته: در عوض تا وقتهای پاییز کاری نکن)، عیسی تو را چنین درخواست کردهاست. من برتری بیشتری نسبت به کسانی که رهبران کار شما هستند دارم و لذا تو با مرا اطاعت میکنی. این خواستهام ازت است، بنابراین ما ادامه خواهیم داد در راه روحانیت.»
بله، خداوند. سپاسگزار هستم. تو را دوست داریم. «و من نیز تو را دوست دارم.»
(یادداشت: در پیامهای قبلی دستور داده شده بود و او گفته بود برخی از چیزهایی که دربارهٔ آنها سؤال کرده بودند باید اکنون به دست نیاورند و او آنها را بعداً فراهم خواهد کرد. حالا عیسی سخن میگوید...) «به من اعتماد کنید و برای همه نیازها دعا کنید. هر نگرانی و سوالی را بدون توجه به کوچک بودنش به من بیاورید. کار ما باید ادامه یابد و زمان بسیار مهم است. دیگر چیزی که پیش آمده باشد را نگه نمیتوانم دارم زیرا شر میخواهد غالب شود و با سرعت زیاد برای نابودی همه زندگی تلاش میکند. طولانیتر شدن وقت و بیشتر دادن آن به شر، تراژدیها بدتر خواهد شد. من آرزو دارم بقیهی خود را محافظت کنم و تمام افراد آماده باشند اما فقط تا زمانی که این کار انجام شده باشد، وقفهای در رخدادها ایجاد خواهم کرد. زمان دقیق را میدانم، دخترم، وقتی فرزندانم به حداکثر تواناییشان آماده هستند و هنگامیکه تأخیر برای فرزندانم مضر است. به زمان من اعتماد کنید. زمانی که گفتم وقت بسیار مهم است، باور کنید زیرا احساس فوریتی شدید دارد. اکنون زمان عمل کردن است. همه چیز در حال جمع شدن است. مادرم پشت پردهها بدون وقفه کار میکند تا برنامههای پدرم را عملی کند و این شامل برنامههایی برای جامعهمان هم هست که نقش ویژهای در دوران آزمودن بزرگ و در تجدید حیات و کاری مهم دارد که هیچکس دیگری آن را ندارد. این جامعه برای این منطقه کشور حیاتی است و به زندگی پسران کشیش من، فرزندان بیگناه کوچکم و کلیسا در این ناحیه جهان ضروریست. برنامههایم برای این جامعه مانع نخواهد شد و برای همین نیاز دارم شما با همکار باشید تا وقتی که دستور دهم همه چیز آماده باشد. اکنون در جنگ هستیم، فرزندانم، و من فرماندهیتان هستم که آمادگی را میدهم زمانیکه زمان آن رسید. خودتانید به این صورت که آماده باشید. برای بسیاری از شما خواهد بود مانند عقبنشینی از خطر اما شما به خط مقدم خواهید رفت و این یک عبارت استعاری نیست. دعا کنید، عمل کنید، مقدساتم را دریافت کنید و آمادگی حرکت کردن داشته باشید وقتی دستور دهم. هنوز کمی وقت هست ولی فقط زمان نهاییسازی آمادهها باقی ماندهاست. همه چیز اکنون در جای خودست و باید فرزندانم زودتر از این به موقعیت برسانند.»
بله، عیسی. متشکرم. میکنیم.
«اکنون دیدی که چقدر مهم است برای تو کوچکجان که در کار خود بهترین را بکنید اما زمان صرف شده آنجا را محدود کنید؟»
بله، خداوند.
«تو را میپوشانم، گوسفندی کوچولو من. قسمت کوچک و مهم خودت را بکنید و بقیهی کارها را من انجام خواهم داد.»
بله، خداوند عیسی. خداوند، با شخصی که از تو خواستیم تماس بگیریم صحبت کردم و او دربارهٔ صفحهای در وبسایت سؤال کرد و نام آن چیست؟ نمی�ید میدانستم باید یک نام برای این ارائه کنم. تقریباً مطمین هستم چه چیزی را میخواهی اما لطفا تأیید کنید. آیا این جهت دعاها است، خداوند؟ آیا باید صفحهی جداگانهای بر روی این وبسایت «دختران گوسفند» باشد؟»
«بله، فرزند من. همه چیز مطابق با اراده و برنامهام است. تو باید به این سایت نام ‘فرزندان تجدید’ بدهی زیرا آنها هستند که وفادارمند من در زمان آزمونهای بزرگ زندگی میکنند. یک امید جدید برایت میدهم و چیزی برای کودکانم تا زمانیکه نیاز دارند به آیندهای که برای دنیا دارم امیدوار باشند. زمین را دوباره خلق خواهم کرد و تو فرزندان تجدید هستی. با من راه میرویم و من در تو هستم. با نورم راه میرویم بنابراین با من آمادهسازی برای تجدیدم انجام میدهی. همهی کسانی که مرا دوست دارند و تمام مردم که در پناهگاهها خدمت میکنند، هر چیز را به خاطر من ریسک کردهاند تا فرزندان تجدیدم را محافظت کنند. آنهایی که زنده ماندهاند کلیسای من روی زمین دوباره ساخت خواهند کرد. این بخشی از برنامه پدرم است از آغاز آفریدن جهان. فرزندان تجدیدم دورهای جدیدی را برپا میکنند که به عنوان عصر صلح شناخته خواهد شد. در مورد آنچه گفتهام شک نکن، دخترم. اجازه نده تا سردرگمی در قلب اعتمادآور تو جای بگیرد. من کلمه خدا هستم و هیچ چیز از من جز حقیقت بیرون نمیآید.»
LABEL_ITEM_PARA_23_72DBF2CE68
بله، خداوند، بهت ایمان دارم. سردرگمیام این است که تفاوت بین این اصطلاحات وجود دارد. فکر میکردم تجدید همان عصر صلح هست.
«فرزند من، تجدید با عصر صلح مرتبط است. باید ابتدا تجدید رخ دهد. یک رویداد خواهد بود پس از آنکه شر تلاش کردهاست آفریدن را نابود کند. همهی کوششهای برای نابودی زمینم که در قرنها گذشته و حتی آخرین جنایات و مناطق جنگزده جهان انجام شدهاند، من برهم خواهم زد. اگر چنین نبود، زمین نمیتوانست زندگی پشتیبانی کند. تمام زیانهایی که انسان به آفریدن پدرم زیانی زدهاست را از سر گرفته و دوباره خلق میکنم تا همهی آنچه برای نگهداری زندگی فرزندانم لازم است بازگرداند، در تمامی زیبایی اصلیاش. گاهیاوقات فکر کردهای چه گونه باغ عدن بود؟ وقتی زمین را تجدید کنم خواهی دانست. پس از آن، کودکانم دوباره زندگیشان را ساختن میکنند، بهگونهای که حالا تجربه نمی喫دهاند در دنیا امروز. چنین نخواهد شد اما نه با روشهای فعلی جهان امروزی. تمرکز بر بازسازی اساسیهایی خواهد بود تا بتوانند زنده بمانند. خانهها و کلیساها ساخته خواهند شد. نیازی به کار کردن روی پاکسازی آب نیست زیرا رودخانهها، دریاچهها و اقیانوسها دوباره تمیز خواهند شد. همهی چیز تجدید میشود. حیوانات وحشی برای غذا؛ دانههای کشت؛ آب شیرین نوشیدن؛ انسان در طبیعت بیشتر از آنچه کسانی که زنده ماندهاند به یاد دارند خواهد بود.»
آیا مانند آنچه در روزهای پیشگامان خواندهام خواهد بود؟
«به یک سو، فرزندم. به زندگی کشاورزی بازگشت خواهیم کرد اما فرزندان من برای خیر همه با هم کار میکنند. در روزهایی که اشاره کردهاید تلاشهای جامعه بیشتری وجود داشت اما خانوادهها هنوز نسبتاً جدا بودند و انتظار میرفتند خودشان محصولات را کشت کنند، زمینهایشون را کاشت کنند و غیره؛ یا خانوادهشان زنده نخواهند ماند. پس از زمان بازسازی، فرزندان من یکدیگر را کمک خواهند کرد. غذا در هر جامعه رشد خواهد یافت و بین همه تقسیم میشود. جوامع با هم تجارت خواهند کرد تا نیازهای خود و دیگران را برطرف کنند. یک دین وجود دارد. کلیسای مقدس کاتولیکم تنها دین است و تمام کسانی که در بازسازی زندگی میکنند، به آن ایمان دارند. زمان پس از بازسازی نیازها اساسی برای غذا و پناهگاه، عصر صلح است. صلح تمرکز اصلی خواهد بود؛ بیشتر از ساختن. این دورهها مانند همه دوران تاریخ مرتبط هستند اما توسط انسانها به عنوان دورههای متمایز شناخته خواهند شد. در عصر صلح پایداری، صلح و وحدت وجود دارد. رویکرد بر دعا و رشد عشق و رابطه هر فرد با من است. زمان برای مطالعه، بازی، دعا، کار و واحد بودن خانوادهها و جوامع خواهد بود. هماهنگی مانند پیشتر توسط یک ملت تجربه نشدهاست. هیچوقت!»
واو، خداوند! این بسیار زیباست!
«بله، و چنین خواهد شد. کامل نخواهد بود چون انسان همچنان اختیار آزاد دارد. اما عشق و خدمت و پیروی از احکام من در دل فرزندان بازسازی شدهام غالب خواهند بود؛ بنابراین عصر صلح برای مدت طولانی به استانداردهای انسانی وجود خواهد داشت. همه چیز دوباره جوانه زده، فرزندم. این را میگویم تا شادیت و امیدت به آینده بازگرداند. این لازم است که تو در عبور از سختیهای آینده کمک کند. روی آن تمرکز کن، کوچکام؛ و فکرات رو بر زیبایی بازسازی من متمرکز کن. این یک عمل روحانی خوب برای تو و شوهرت است. دلهایت را به این زمان بلند کنید وقتی احساس میکنید غرق در زمان بزرگ آزمون شدهاید. یادآوری وعدهم را به خود بیاور و امید، اعتمادت بر من، عیسی که هرگز تو یا خانوادهات رو رها نخواهد کرد؛ دوباره جوانه زده.»
بله، عیسی. از این هدیه بزرگ تشکر میکنم که به ما دادهاید: دانش بازسازی و عصر صلح. بسیار زیبا و مهربان است. خداوند شكر شما برای اینکه بهترین را خواهید کرد؛ آنچه فراتر از آرزوهای تو برای فرزندانت هست زیرا بدون حفاظت، بازیابی و جوانهزنی تو میمریم. تشکر به نظر کافی نیست، خداوند. من متشکرم اما هیچ کلمهای وجود ندارد که شکرگزارم را توصیف کند.
«من سخنانت را قبول دارم، دخترم. میدانم که با صدق و دل از این هدیه سپاسگزاری کردهای چون قلب و روح تو را میبینم. فرزند کوچک من، تو گوسفند کوچولو من هستی. به تو گوسفند کوچولوم گفتهام زیرا همین چیزی هستی. من چوپانت هستم و گوسفندی که بر دوش خود حمل میکنم. از تو مراقبت میکنم، برای تو فراهم آوردهام، راهنمایی کردهام و با قلبت سخن گفتهام. به صدای من گوش میدهی و آن را شنیدنی چون گوسفندان صداهای چوپانشان را میشناسند و دنبالش میروند. کوچک هستی و بیشتر کوچکتر خواهی شد که همین دلیل است تو یک گوسفند هستی. در پاکدستی و پاکبینی مانند یک گوسفندی سفید رشد خواهد کرد. بسیار رنج کشیدهای و همچنان ادامه دارد. تو و شوهرت آیندههای خود را به دنبال من سپردهید و همه چیز را برای انجام مأموریت که از زمان قدیم بر شما تحمیل شدهاست، با خواهمی تسلیم کردهاید. دخترم، بیشتر از آنکه قلب و ذهنت میتواند حالا تصور کند قربانی خواهی کرد و کوچکترین روحت رنج بیشتری و قربانیان بیشتری خواهد دید تا آنچه الان میتوانست بپندارید، و همین دلیل است که تو گوسفندی کوچولو هستی. گوسفندان به چوپانانش اعتماد دارند. گوسفندگان همه چیزهایی را دریافت میکنند که برای زندگی نیاز دارن از چوپانانش و کاملاً بر آنها تکیه کردهاند. گوسفندان بیگناه و نرم هستند. وفادار و مهربانی با یکدیگرند، در میدان بازی و شادی میکنند. بله، گوسفندان تنها حیوانات سادهای اند و روحی ندارند اما تو دخترم، گوسفندی کوچولو من هستی. به تو بسیار محبت دارم و با بیشترین عاطفه. همه زخمها، گناههای و رنجهایت را میبینم. در عوض از اینکه تلخ و ناراضی شوید، همچنان دنبال مسیحیت خودتان میروید و بهترین چیزها را در هر کس دیدنی کنید. برای صلح، وحدت و محبت آرزو دارید و سریعاً به چیزی که شادی بر کودکان کوچولو من که سالها تحت مراقبت شما قرار داشتند خواهد آورد، نگاه میکنید. بله، موقعیتهایی که تو را در طول حرفه خود در آن قرار دادهام، رهبری، علامتی از سختی رویت گذاشتهاند. به تو گفتهام که برای هر تجربیاتی که زندگی کردهاید یک برنامه دارم و درسهای ارزشمند لازم بود برای هر مرحله در توسعه شما. کامل نبودید، میدانستم که فکر میکنید اما مسئولیت همه اشتباهات را پذیرفتید و از آنها آموختهاید با درخواست کمک و راهنمایی مسیحت خودتان. همین چیزی است که از فرزندانتان خواستهام. بهترین کار خود را کردهاید و این تنها چیز مورد نیاز بود. گوسفندی کوچولو من هر جا به تو رهبری کردم، دنبالش میرودی حتی وقتی مسیر سخت دیده شود. برای همه دردی که تجربه کردهاید، برخی توسط تصمیمات خودتان ایجاد شدهاند، بعضی دیگر توسط دیگران ساختهشدهاند اما همه آنها اجازه داده شدند تا شما را به پاکبینی بیشتر و نزدیکتر به من بیاورند. فرزندم تو شکست نخواهی خورد. افتادهای؟ بله. اشتباه کردهای؟ بله. ولی محبت کردی؟ بله، بسیار زیاد. بهترین کار خودت را با وجود نقصها انجام دادی؟ بله، اینطور بود. گناهانتان را برای آمرزش و در مقدس به من آوردهاید؟ بله! تو میخواستی که مرا دوست داری؟ تو خوب محبت کردی و یادگرفتن بیشتر از محبت کردن و اعتماد به من هستید. فرزند کوچکم عزیز، کامل نیستی اما هیچکدام از مخلوقات من با استثنای مادر مقدسترین و پاکترین مریم هستند. ولی آیا میخواستی که مرا دوست داری؟ همه این سوالات را برای تو پاسخ خواهدم داد چون قلبت را میدانم و به تو گفتهام بله.» ما با هم کار میکنیم تا آرامش پیدا کنیم و به عنوان یک تیم پیش رویم تا مأموریتها و برنامههایی که برای شما و شوهرتان خلق شدهاند را انجام دهیم. هنوز بسیار بیشتر از این وجود دارد اما آنچه لازم است، امروز دارید.”
عیسی، من فراموش کردم چیزی بپرسم. میتوانم؟
“بله، فرزندت.”
یکی از فرستادگان شما پیامتان را به من برای شوهرم گفت که نمی�بردهام. گفتید چیزی درباره دادن یک “شمسیر؛ شمشیری عدالت” بود. میتوانید این موضوع را توضیح دهید؟
“کوسهٔ کوچک، مردان عادل شجاع، دلیر، قوی و وفادار به من هستند. آنها مقدسند. این ویژگی است که یوسف عزیز داشت و در زمین شناخته شده بود. هدف شمشیری چیست؟”
این یک سلاح است و باید برای دفاع در جنگ استفاده شود. تیز، برشدار یا سوراخکننده است.
“بله، شما خوب پاسخ دادید. شوهرتان از شما و خانوادهاش محافظت خواهد کرد. او سرپرست خانوادهشان است. یک مرد دعاگر است و سعی میکند ارادهٔ من را انجام دهد. با دعا همیشه روشن دیدار دارد و به ارادهٔ من پیروی میکند. با لطفم، مبدلهای حقیقت و توهینها را بریده خواهد کرد. نعمتهایی که برای او هستند شمشیری است که به وی دادهام تا از خانوادهاش و کسانی که شما را نزد من فرستادم محافظت کند. در مقدسی و بنابراین در عدالت رشد میکند. مردان عادل مردان متواضع و دعاگر هستند که سعی دارند در هر تصمیم راهنمایی من را دنبال کنند. یوسف عزیز با او کار میکند تا شمشیری عدالت تیز شود، به فضاهای اخلاقی برسد و تمام آنچه برایش برنامهریزی شدهاست بشود. (نکته: سپس عیسی یک پیام برای شوهرم داد.) بگوید پسرت، شمشیری عدالت هدیهای جدید است و شما خواهید آموختن که چگونه از آن استفاده کنید. در جامعه خود به خاطر صداقتشان، انصافشان، قابل اعتماد بودنشان و عشقشان به همسرتان و خانوادهاشان، همچنین برای فرزندانشان روحانی من که نزد شما فرستادهام احترام مییابند. پدری شما گسترش خواهد یافت و خواهید دانست از رحمتم، عشقم و اطمینانی که در تواناییهایت دارم و اینها را از ابتدا به تو هدیه دادهام استفاده کنید پسرت، زیرا نیاز دارید و من تنها یکت هستید! پیروی یوسف عزیز و پادری پیاو نکنید اشتباه. دوست داشتم. همه چیز خوب است. همه چیز خوب خواهد بود. عشق باشید فرزندانم، صلح باشید، خوشی باشید. با سلامتی من بروید. دوست دارم.”
دوستت داریم عیسی محبوب!