جنگجوی دعا

پیام‌هایی به آن در ملاتز/گوتینگن، آلمان

۲۰۰۷ دسامبر ۳۰, یکشنبه

عیسی مسیح پس از مراسم قربانی مقدس ترین در یک کپل خانه‌ای در دودرشتاد به‌وسیله‌ی ابزارش آن می‌گویند.

عزیز عیسی، پادشاه و ارباب، حاکم کل جهان و بالاتر از همه، حاکم کلیسای تو. گفتی که امروز، روز قبل از پایان سال، خواسته‌ای برای سخنرانی. به‌سبب رحمتت، عشقت و قربانی‌های توی که بارها بر روی تمام مذاب‌ها توسط پسران عزیز کشیشانت تقدیم می‌شوند، تشکر می‌کنم.

عیسی مسیح حالا سخن می‌گوید: محبوب‌ام، منتخب‌های من، امروز هم خواستم از طریق فرزند و ابزار مرضی، متواضع و اطاعت‌کار آن به شما بگویم. او در حقیقت کامل من است و تنها کلمات من را بیان می‌کند. بله، کودکان عزیزمن، منتخب‌هام، دوباره پناهگاه جستن می‌کنم. اول از همه، باید مادر مری برای فراهم کردن این فضا برای من تشکر کنم که وقتی از کلیسای‌های من بیرون رانده شدم، به‌دست او بود.

همچنین باید پسر کشیش عزیزمن را برای قربانی مقدسش که بر روی مذاب‌ام تقدیم کرد، برای شما کودکان محبوب و منتخب‌هامی تشکر کنم. غمی نکنید، فرزندان من، چرا که درهای قلب مرا باز کرده‌اید. به‌خودتان خوانده نشده‌اید بلکه توسط من، چون انتخاب‌کردم. بله، حقیقتاً از کلیسای من بیرون رانده شدم، در خانه‌ی کوچک‌هام که از طریق آن سخن می‌گویم، واقعی بیرون رانده شده‌ام. چقدر دل مقدس مرا و مادرم خونین است. آنها بازنگردانند، همچنان من را از کلیساهای‌م خارج می‌کنند.

کودکانم، دیگر کلیسای‌های من نیستند. ترسید نکنید، چرا که کلیساهایم را پاک خواهم کرد. آنها متعلق به‌من هستند و مراسم مقدس قربانی مرا بر اساس آرزوهای‌م در آنجا بسیار زودی برگزار خواهد شد. دلسوزانه پسران کشیشم هنوز از جایگاه قدرت‌شان دست نکشیده‌اند.

کودکانم، فرمان ارباب عالی کلیسای شما و کلیسایم را بپذیرید و من گفته‌ام که نه به اسقف‌هایم که دیگر در حقیقت مرا نیستند، بله، آن‌ها که از ارباب عالی مرا اطاعت نمی�ی.

چقدر مادر عزیزمن و مادرتان برای این گناه بزرگ غمیده‌اند. اما کوچک‌هایم را گرد خود جمع می‌کنم. یک گروه کوچکی باقی مانده که خواستار خدمت به من هستند، نه مردم بلکه مرا، پادشاه عالی و ارباب، حاکم کلیسای کل‌م، تنها مقدس کاتولیک و رسولانهٔ م. چگونه شده‌است، محبوب‌هام؟ چقدر غمی است نگاه کوچک عیسی تو را. مجبور شد در کوچکترین کودکستان پناه بگیرد. آنجا بسیاری از نعمت‌ها بر شما نیز امروز ریخته خواهد شد. ببینید که من، کوچک‌ترین همه‌ی آن‌ها، برای شما خدا انسان شده‌ام. برای شما این قربانی‌هایم انجام داده‌ام. برای شما انسانی شدم و هنوز در رحم مادر عزیز آسمانیم کودک بودم بیرون رانده شدم. امروز دوباره اتفاق می‌افتد.

اما تو، فرزندان من، در مقدس‌ترین مقدس‌القدسی که بر مزار قرار دارد نیز ایمان داشته باشید. بله، این فقط یک علامت در این کلیساها است. مردم دیگر به من در این بالاترین مقدس‌القدسی که با عشق بزرگ و بی‌پایان برای شما داده‌ام، ایمان ندارند. چگونه تخریب شده‌است. دل مادرم بدون وقفه درد می‌کند و اشک‌های خون‌آلود در بسیاری از جای‌ها دیده می‌شود. اما مردم نمی喚ند. آنها حتی مادرم را نیز از این کلیساها بیرون رانده‌اند. آن‌ها حتی به این باور ندارند که من اجازه دادم مادرم بخواهد، مادرم برای گناهان، برای توهین‌های شدید، کشیش‌های من گریست. چقدر این کلیسای دچار مصیبت شده‌است، بله، تمام شد. اما بعداً با مادر عزیزمن در بالاترین قدسیت و پاکیزگی در آسمان ظاهر خواهم شد، و این اتفاق بسیار زود می‌افتد، فرزندان من. به آن ایمان داشته باشید و بیشتر اعتماد کنید.

این عشق الهی که امروز مادرم از قلب بی‌عیب خود بر تو ریخته‌است، در دل‌های بازت پذیرفته شود. امروز نسیم‌ها جاری است. این قربانی مقدس برای من خوشایند بود. اطلاعات بیشتری به دختر عزیزمن درباره خانهٔ کلیسای من و این کلیسا اضطراری می‌دهم. آنگاه که این کلیساها بسته شوند، با شتاب به تو، فرزند محبوبم، خواهند آمد تا اجازه دهند در کنارت مقدسی مقدس‌ام را جشن بگیرند.

چقدر کم کسی هنوز به خدا ایمان دارد؟ آنها خدای برتر از زندگی خود بیرون رانده‌اند. آن‌ها لذت‌های دنیا را می‌گذرانند و وارد این کلیساها نمی�انده‌ام. برای همین من گروه کوچکم را جمع کرده‌ام. فرستادگانم را در سراسر جهان ارسال کردم تا حقیقت‌هایمن به انتهای زمین برساند.

از فناوری استفاده کردم، یعنی اینترنت و تلفن و ابزارهای دیگر که در انسان‌ها اختراع کردم. از آن‌هاستفاده نشده‌است برای تبیین من نیز. دانش را به مردم دادم. آنها خودشان این کار را انجام ندادند. همه‌ی شما، فرزندان من، با من ارتباط برقرار کنید، سپس می‌توانید زندگی کنید، پس حتی در روزهای آخر پاکسازی شاد باشید. ترس نداشته باشید، بلکه قوی شوید. تمام ترسان‌ها از دل‌هایتان بیرون رانده‌ام. آن‌ها مانع شنیدن کلماتم و جذب دیدگاه‌هایمن هستند.

تو را بی‌پایان دوست دارم، محبوبان من. مادر عزیزمن در این لحظه گریست زیرا من، پسر عزیزش که او زایده‌است، بیرون راندهم شد، بله، از ابتدا «فیت» خود را اعلام کرد. من نیز برای فیت شما منتظر هستم. با من در آخرین راه سنگلاخی قدم بگذارید. شما را محافظت خواهم کرد و مادرم همیشه همراهتان خواهد بود و حتی در هر لحظه بزرگ‌ترین طوفان که بر سرشون می‌آید، از تو حفاظت خواهد کرد.

ترس نداشته باشید! ترس نداشته باشید! من با شما هستم! هیچگاه شما را ترک نخواهم کرد. دوست دارم. به من اغلب بگوید که خودتان نیز مرا دوست دارید و مرا ترک نکنید زیرا می‌خواهم این سؤال را دوباره از همه‌ی شمات پرسم: آیا شما هم می‌خواهید مرا ترک کنید؟ آیا، گله کوچک‌ام، با من در آخرین راه قدم خواهیم گذاشت؟ من همیشه همراهتان خواهم بود، چون از ابتدا شما را در طرح پدر آسمانی تصور کردم.

اکنون می‌خواهم تو را برکت دهیم، محافظت کنم، دوست دارم و نیز فرستاده شوم. با همه فرشتگان و قدیسان، با مادر محبوب من، در نام پدر و پسر و روح‌القدس برکت دهم. آمین. سه بار به شما برکت می‌دهم تا این نبرد را با مادربزرگ‌ام بگذرانید. در نام پدر و پسر و روح‌القدس. آمین. در نام پدر و پسر و روح‌القدس. آمین.

برکتیده و ستوده باشد مقدس‌ترین قربانی مذبح، از اکنون تا ابدالآباد. آمین. ستوده شود عیسی مسیح و مریم، برای همیشه و به‌همیشگی. آمین.

منابع:

➥ anne-botschaften.de

➥ AnneBotschaften.JimdoSite.com

متن این وب‌سایت به طور خودکار ترجمه شده است. از هرگونه خطا پوزش می‌طلبیم و لطفاً به ترجمه انگلیسی مراجعه کنید